دوستان سلام
بعد مدتها به فکر این افتادم مطالب شخصی هم داشته باشم.
امروز بامداد اول خردادماه سال 1400 خورشیدی است.دیکته و دست خطم تعریفی نداره و روشون کارنکردم ولی حرف برای گفتن دارم.فکرکنم خیلی زیاد اما کارهای دانشگاه اکثروقتمو میگیره و نمیزاره تمرکز کنم و به این بلاگ برسم.البته ناامیدنیستم و صبوریمو هنوز ازدست ندادم و تلاشمو میکنم خواننده و بازدیدکننده ها رضایتشون برقرار بشه.آخه قبول کنید دقیقا در روزگاری هستیم که از جوانب مختلف بمباران شدیم و فکر آدم مشغول همین بمب های بی ارزش ولی تاثیرگذار برزندگیست.میدونم دنیای فردا زیباتر پرانرژی تر و عجیبت از کل دوران ماست.خدا کنه این کرونای ظالم کوتاه بیاد و آرامش برگرده به ما ایرونیهای دوست داشتنی و حتی بقیه دوست نداشتنی ها.
خلاصه از دیروز که شده امروز بگم براتون اولین خاموشی برق شهرمون دزفول توی گرمای ظهر را تجربه کردیم و کمی خونگرمتر شدیم از لطف سازمان برق.تازه دو لامپ ال ای دی سوخت فدای سر سازمان و رسیور تلویزیون. عصر بعد دو هفته اول رفتم زیارت اهل قبور مخصوصا یکی از فامیل که تازه به جهان جاوید رفت و همین طور پدر گرامی که معمولا اخر هفته میرم عرض احترام.البته نگید مرده پرستم چون زنده هم بودن احترامشون را کامل داشتم چون معتقدم تمامی موحودات درکائنات ارزشمند و قابل احترامند.برگشتنی رفتم دنبال دوست صمیمیم علی .خودمم علیرضام ولی علی صدام میکنند.بعد گپ و گفتگو و دور دور معمول رسوندمش خونشون و افتادم دنبال پیداکردن تعمیرکار رسیور .کلی گشتم چون دیروقت بود مورد خاصی پیدا نکردم .یکی ادرس یک مهندس کارکشته برق بهم داد .رفتم اونم بسته بود.یه خونه قدیمی بود که روی درش شماره موبایل اوسا را نوشته بود.بهش زنگ زدم گفت الان میام .خوشحال شدم اومد پیرمرد بود مهندس قدیمی برق .اصل اصل بود سریع پیچاشو باز کرد فهمیدم حرفه ایه کلی تلویزیون شکسته ریخته بود اونحا .پاور رسیور سوخته بود بخاطر نوسان برق شانس یه پاور از خرت و پرت ها بست روش گفت نوش کردم گفتمش آره جون خودت ولی چاکرتم که کارو راه انداختی.من خودم کلی کامپیوتر و دیجیتال کار کردم میفهمم پاور اسقاطی با نو چه فرقی میکنه ولی برام مهم این بود که سریع مشکلمو حل کرد.کاش همه مثل این ادما باشن.خوشحالم روز پرکار و موفقیت آمیزی داشتم .حالا بعد خبرهاو اتفاقات دیگه را به مرور مینویسم.پرحوصله باشید و تندرست و بدور از کرونا