پوشش زنان تهران در یک سده پیش
زمانی که پای ناصرالدینشاه و کاروان همراهش، در سفر فرنگ، به پایتخت روسیه رسید، برای سرگرم کردن و او و پیرامونیانش رقص بالهای در تماشاخانهی کاویلن سن پترزبورگ نمایش دادند که برای شاه قاجار از آن شگفتتر تصور کردنی نبود. جامههای تنگ و چسبان بالرینها و شلوار کشباف و زیرجامهی چتری آنها، عقل و هوش و حواس شاه را بُرد و همانجا از چند رقصندهی بالرینی خواستگاری کرد! اما هیچ کدام فریب وعدههای شاه را نخوردند و حاضر نشدند همراه او به ایران بیانید. شاید هم به گوششان رسیده بود که شاه قاجار حرمسرایی پُر از همسرانی دارد که از بس فراواناند نام برخی از آنها را هم به یاد نمیآورَد.
ناصرالدین شاه که تیرش به سنگ خورده بود و روسیهی آن زمان هم ایرانِ قاجاری نبود که زنان را خواسته و ناخواسته به عقد خود درآورد، پس از بازگشت از آن سفر دستور داد که زنان درباری نیز همان لباسهایی را بپوشند که رقصندههای پترزبورگی به تَن داشتند. عکس رقصندهها را به مهدعلیا، مادر شاه، نیز نشان دادند و او بسیار پسندید و به به و چه چه کرد و عروسانش را تشویق کرد که مدل لباسهای خود را تغییر دهند.
پیش از آن سفر، لباس زنان دربار ایران و اشراف تهرانی پیراهنی کوتاه بود که بالاتنه را میپوشاند و نیز ارخالقی که کوتاهتر از پیراهن بود. زیرجامهای نیز تا پشت پاها را پوشش میداد. ارخالق نیم تنهای کموبیش نازک بود که به وسیلهی دکمه به هم میآمد، اما دکمهها را نمیانداختند و ارخالق را باز نگهمیداشتند تا رنگ و زیبایی پیراهن نمایانتر باشد. دامن شلواری زنان قاجاری نیز بلند بود؛ آن اندازه بلند که شلوار دیده نمیشد. در زمستان و ماههای سرد نیز کُلیجهای به این لباس افزوده میشد. کلیجه تا روی ران میافتاد و کمرش چسبان بود. این، پوشش زنان بود تا آنکه شاه سلانه سلانه از سفر فرنگستان بازگشت.
شلیته، سوغات شاه قاجار از سفر فرنگ
از همهی سوغاتیهای رنگ و وارنگی که ناصرالدینشاه از سفر خود آورد، چیزی که برای زنان حرمسرایش دلخواهتر بود و چشمانشان را گِرد کرد، «شلیته» بود؛ یعنی همان پوششی که از جامهی بالرینهای پترزبورگ تقلید شده بود. خیاطان و طراحان دربار دست بهکار شدند و چنان شلیتههایی طراحی کردند و دوختند که در زیبایی بسیار بهتر از دامنهای کوتاه رقصندههای روسی بود. البته شاه چندین دست از دامن سفید و کوتاهی را که رقصندههای روسی میپوشیدند، خریده و با خود آورده بود. اما طراحان دربار، شلیتههای فرنگی را که بسیار کوتاه بود، اندکی بلندتر دوختند. با اینهمه، به همان اندازه چسبان و چسبیده به بدن بود.
شلیته، پُر چین و شکن بود. پایینتر از کمر بسته میشد، تا به آن اندازه که پارهای از شکم نیز به چشم میآمد. بلندی شلیته نزدیک به 25 سانتیمتر بود و با شلوار یا جورابهای بلند استفاده میشد. برای آنکه شلیته زیباتر جلوه کند، زیرجامههای آهارزده را بهکار میبردند. این زیرجامهها به گرداگرد کمر میچسبید و دایرهای تنگ را شکل میداد. یک نوآوری دیگر طراحان لباس دربار قاجار چنین بود که شلیتهها را فنردار میکردند و بدینگونه، به اصطلاح پُف جامه بیشتر میشد. به این شلیتهها «چهار انگشتی» میگفتند.
این جامهی زیبا بخشی از پوشش زنان درباری بود. زنان آن دوره نیمتاجی بر سر میگذاشتند که با جواهرات آراسته شده بود. البته دست همهی زنان آن اندازه باز نبود که گوهرهای گرانبها به نیم تاج خود بزنند. اینها زینت و خودآرایی زنان برگزیدهی شاه بود. نیمتاج روی سربند قرار میگرفت. سربند چارقد بلندی بود که موهای بافته شده را میپوشاند و زیر گلو سنجاق میشد. پیراهن هم دکمههای مرواریدنشان، یا زرین داشت و بیشتر از جنس ابریشم بود. پیشتر اشاره کردیم که بر روی پیراهن، ارخالق پوشیده میشد؛ یعنی کتهای کوتاهی که یقه برگردان بودند. ارخالق، جیب نداشت. وارون آن، کُلیجهها را بهگونهای میدوختند که جیبهای پهنی در پهلوها داشته باشد.
شلوار چسبان زنان که به آن «تنکه» میگفتند، به همراه دامنی پوشیده میشد که گلدوزی شده بود. رنگ شلوارها گوناگون بود: سبز، بنفش، قرمز یا رنگهای شاد دیگر. دم پاییای نیز به پا میکردند که پاشنهی کوچکی داشت و آن را «پاپوش» مینامیدند. کفشهای نوک برگشتهای نیز میپوشیدند که به آنها «ساغری» گفته میشد. ساغریها، گُلی از ابریشم یا گلابتون و مانند آن، داشت. گونهای دیگر، کفشهایی بود که پاشنه نداشت و آنها را «پاشنه نخواب» نامیده بودند. زنان جوان کفش سرخرنگ میپوشیدند. اما دگرگونیای که در کفش زنان دربار، پس از سفر ناصرالدینشاه به فرنگ پیش آمد، رنگ سیاه کفشها بود؛ یعنی همان رنگ کفش بالرینها. شاه شماری از آن کفش ها را با خود آورده بود، اما زنان دربار دوست داشتند کفشها و ساغریهایی با رنگهای تند و شاد بپوشند.
لباس های بیرون از خانه
زنان آن دوره جامههایی در بیرون از خانه میپوشیدند که زرق و برق و زیبایی تَن پوشهای شان را پنهان میکرد. آنها روبندهای به نام «پیچه» بر سر میکرد. پیچهی زنان درباری از موی اسب بافته شده بود و بسیار گرانبها بود. رنگ روبندها سفید بود و چهره را به تمامی میپوشاند و برای آنکه در پشت سر محکم بایستد، از گیرهای فلزی استفاده میکردند. زنان طناز آن را روی چهرهی خود لوله میکردند و به شکل دلربایانهای بخشی از صورت را که به گمانشان زیباتر بود، نشان میدادند؛ یکی چشم و ابرو را نشان میداد، دیگری لب و دهان و چانه و کسانی هم بخشی از گیسوی سیاهشان را.
بر روی چاقچور، چادری گشاد پوشیده میشد. چاقچور شلواری گشاد و فراخ بود که از کمر تا نوک پا را میپوشاند و حتا انگشتان پا را هم پنهان میکرد. چین چاقچور در قوزک پا جمع میشد. چاقچور را تنها در بیرون از خانه میپوشیدند. «مادام کارلاسرنا»، جهانگرد ایتالیایی که در زمان ناصرالدینشاه به ایران آمده بود، پوشش بیرون از خانهی زنان تهرانی را بسیار یکنواخت میداند و در سفرنامهاش مینویسد که پوشش یکسان آنها، او را به یاد کشتیهای ونیزی میانداخت! به هرروی، پوشش زنان ایرانی و سبک و مدل دلخواه آنها درون خانه باید دیده میشد. کارلاسرنا نیز لباسهای اندرونی زنان درباری را دیده بود و گزارشی دربارهی آن، در سفرنامهاش نوشته است.
این نیز گفتنی است که بانوان، بهویژه بانوان درباری، به لباس اندرونی خود چنان گوهرهایی میآویختند یا آن را گوهردوزی میکردند که از اندازه میگذشت و به جای آنکه زیبایی لباس به چشم بیاید، خودنمایی و فخرفروشی بهگمان میرسید. از همینرو بود که برخی از اروپاییانی که در آن زمان به ایران آمدهاند و جامههای فاخر زنان درباری را دیدهاند، آنها را به «قطعههای موزاییکی» که بسیار سنگین هم بود، همانند دانستهاند.
پیداست که پوشاک بخشی از هویت هر جامعه و مردم آن است. از اینرو دانستن دربارهی آن به شناخت افزونتر ما از فرهنگ و پسندها و اندیشهها و بسیاری نکتههای مهم دیگر دربارهی مردم میانجامد. درست است که پوشش زنان اشرافی و درباری با پوشش زنان دیگر تفاوتهای نمایانی داشت، اما به هرروی مدلهای لباس که نخست در دربار و سپس نزد خانوادههای اشراف بهکار برده میشد، در میان دیگر زنان نیز رواج مییافت و بخشی از هویت آنها را شکل میداد. در این میان، مدل و طرح لباسها نیز مانند هر پدیدهی دیگر دگرگون میشد و در هر دوره و زمانهای شکل دیگری میگرفت. جامههای بانوان ایرانی در روزگار قاجار نیز نمایانگر شیوهی نگرش و زیباییپسندی آنها در آن دورهی تاریخی است.
*با بهرهجویی از: جستار «مطالعه تطبیقی پوشاک بانوان قاجار» نوشتهی مانا اباذری و حبیب طیبی (مجلهی پژوهش هنر، تابستان 1396)؛ تارنماهای «مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی» و «تاریخ ایرانی» در تارنمای امرداد.
- ۰۰/۰۳/۱۸