مسکو و تهران بعد از انعقاد «پیمان وین»: از هم جدا می شویم؟
تفسیرهای متعدد کارشناسان درباره عواقب پیمان وین برای روسیه نه تنها با بدبینی بلکه با فقدان منطق داخلی توأم است. از یک سو، مفسران داخلی سعی می کنند امضای توافقات وین را به عنوان پیروزی دیپلماسی روسی معرفی کنند که اصول و راه کارهای پرونده هسته ای ایران را به گونه ای فرمول بندی کرد که موجبات موفقیت روند مذاکرات را فراهم نمود. از سوی دیگر، این اندیشه محتوای همه این مطالب را تشکیل می دهد که تهران است که مبتکر قطع همکاری با مسکو خواهد شد. از اینجا می توان نتیجه گرفت که به اصطلاح کامیابی سیاست خارجی روسیه بدان است که با دست خود برای منافع ملی کشور خود گور کنده است.
در حقیقت امر، کنه مسأله به مراتب عمیق تر بوده و بدان معناست که مسکو در طول سالهای اخیر مسایل برنامه هسته ای ایران به طور خاص و روابط با تهران به طور عام را صرفاً از زاویه روابط خود با ایالات متحده و اتحادیه اروپا در نظر می گرفت. مسکو هیچ «طرح ایرانی» مستقلی نداشت. موضوع گسترش مشارکت با تهران هر موقعی به طور اتوماتیک مطرح می شد که در روابط با واشنگتن و بروکسل مشکلات بروز می کرد.
بسیاری از فعالان دهلیز های قدرت مسکو تلاش های خود را در جهت نشستن بر دو صندلی در زمینه مسأله ایران، سیاست حیله گرانه ای می دانستند که ناگزیر به ثمر خواهد نشست. آنها خیال می کردند که روسیه در هر حال و صرف نظر از همه تحولات در مناسبات تهران با آمریکا و متحدانش می تواند با مطرح کردن نقش خود به عنوان میانجی، برنده شود. ایران با تعجب و با بی اعتمادی فزاینده ای نسبت به مسکو که شریک آن محسوب می شد، به این بازی ها می نگریست. ولی آمریکا به ریش سیاستمداران روس که از فرط لذت از حلیه گری خود در پوست خود نمی گنجیدند، می خندید و گاهی حتی شریک بازی آنها می شد و در صورت لزوم آنها را تشویق می کرد. ولی کلمات تشویقی کوچک ترین معنایی نداشت که واشنگتن بلافاصله بعد از پیمان وین این واقعیت را به نمایش گذاشت. باراک اوباما در مصاحبه با روزنامه The New York Times اظهار داشت: «روسیه به ما کمک کرد. باید رک و راست بگویم که با توجه به اختلاف نظرهای شدید فعلی ما بر سر اوکراین، اعتقاد نداشتم که روسیه کمک کند. ولی پوتین و دولت روسیه این مسایل را جدا از هم بررسی کردند و به گونه ای این کار را کردند که من تعجب کردم. اگر آمادگی روسیه برای باقی ماندن در یک طرف با ما و اعضای دیگر گروه 1+5 و حمایت از این معامله مهم نبود، ما نمی توانستیم به این توافقات برسیم».
مسکو بعد از شنیدن این حرفها از زبان رئیس جمهور آمریکا آماده شد که کارمزد سیاسی را که شایسته خود می دانست، دریافت کند. به عبارت ساده تر، مسأله را اینطور مطرح کرد که حالا که مسأله برنامه هسته ای ایران حل شده است، بد نیست که آمریکا مانع از برنامه های توسعه سامانه سپر ضد موشکی در اروپا را اعلام کند. ولی به مسکو جواب شدید داده شد: معلوم شد که خطر ایرانی همچنان به قوت خود باقی است و لذا هیچ بحثی درباره متوقف کردن برنامه های توسعه سپر ضد موشکی در اروپا در کار نیست.
روزنامه Washington Times که به کاخ سفید نزدیک است، این امتناع آمریکایی را با تفسیر طعنه آمیزی همراه کرد و نوشت: «روسیه انتظار دارد که ایالات متحده به خاطر نهایی شدن معامله با ایران از تلاش های دفاعی خود در اروپا دست بکشد... اتحاد شوروی از زمان ریگان از استعداد آمریکایی نابود کردن کلاهک ها می ترسید. در شرایط جاری که روسیه در تلاش است امنیت آمریکایی را تضعیف کند، فقط یک ابله می تواند از سپر ضد موشکی امتناع کند». مگر کسی منتظر تصمیم دیگر طرف آمریکایی بود؟
آیا روسیه از ادامه گفتگو درباره ایران حذف شده است؟
امکانات مسکو از نظر ادامه ایفای نقش میانجی در زمینه برنامه هسته ای ایران یا به عبارت دقیق تر شرکت در اجرای کاربردی پیمان وین به شدت کاهش یافته است. موافقت عجیب و غریب و غیر قابل توضیح روسیه با مکانیزم ازسرگیری تحریم ها یکی از علل اساسی این امر است.
یادآوری می شود که اگر ایالات متحده و ترویکای اروپایی یعنی لندن، پاریس و برلین، اعلام کنند که ایران از شرایط موافقتنامه نهایی تخلف کرده است و این مسأله در چارچوب کمیسیون حل اختلافات حل نشود، تحریم ها ظرف سی روز آینده بدون رأی گیری ویژه در شورای امنیت سازمان ملل متحد از سر گرفته خواهد شد. به عبارت دیگر، روسیه که به این مکانیزم که چندی پیش به لحاظ حقوقی توسط سازمان ملل تأیید شد، تن داد، داوطلبانه از حق وتو در زمینه «مسأله ایران» دست کشیده است. تکرار می کنم که این گذشت بسیار جدی و عجیب است زیرا حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد یکی از مهم ترین مبانی آن است که مابقی جهان کشورمان را قدرت درجه اول می دانند.
ادعا هایی که این گذشت به وسیله سازش درباره تحریم تسلیحاتی جبران می شود، انتقاد جدی را بر نمی تابد. بنا به شرایط موافقتنامه نهایی، صدور تسلیحات تهاجمی به ایران برای مدت پنج سال ممنوع اعلام شده است. در مورد سلاح های دفاعی در متن سند به طور مبهم اشاره شده است که این گونه صادرات اصولاً امکان پذیر است. همانطور که سرگئی لاوروف توضیح داد، «طرف ایرانی که در این زمینه حرف آخر با آن بود، به سازش تن داد. غرب از اول بر حفظ تحریم تسلیحاتی برای مدت 8 و حتی 10 سال تأکید می کرد ولی سر انجام بین ایرانیان و نمایندگان غرب سازشی حاصل شد که ما و چین طبیعتاً از آن پشتیبانی کردیم زیرا این امر باب طبع تهران است. طی مدت پنج سال صدور تسلیحات به ایران تنها در صورت طی کردن ترتیبات ارائه گزارش و راستی آزمایی از طریق شورای امنیت سازمان ملل متحد امکان پذیر است». با عنایت به همه شرایط، احتمال این کار ضعیف است.
مفسران روس و ایرانی با عنایت به این مراتب تأکید می کنند که مسکو بیش از این به عنوان میانجی در گفتگو با ایالات متحده و متحدانش برای تهران ارزشی ندارد. البته برخی اهرم های نفوذ در دست روسیه باقی مانده است. واشنگتن و ترویکای اروپایی صرف نظر از تلاش های گسترده خود در جهت محدود کردن شرکت روسیه در اجرای موافقتنامه نهایی به طور کامل به هدف خود نرسیده اند.
قبل از همه بنا به مفاد پیمان وین، بیش از نه تن اورانیوم ایرانی با غنای پایین باید به روسیه به مرکز بین المللی آنگارسک (منطقه ایرکوتسک) منتقل شود. مسکو در عوض به تهران مقادیر معین اورانیوم طبیعی را برای پژوهش و استفاده طبی صادر خواهد کرد. کارشناسان روس همچنین به بازسازی واحد فردو و راه اندازی تولید ایزوتوپ پزشکی در این مرکز خواهند پرداخت. با توجه به اینکه حل این مسأله یکی از مهم ترین شرایط پیمان وین است، انعقاد هرچه سریع تر قرارداد ایرانی – روسی درباره انجام این کار ها به استدلال مهمی به نفع آمادگی تهران برای اجرای شرایط موافقتنامه با همه عواقب سیاسی مربوطه تبدیل خواهد شد.
روند اجرای توافقات وین و رفع تحریم ها از ایران تا ده سال آینده ادامه خواهد یافت. روسیه به عنوان عضو برابر حقوق گروه 1+5 و عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد در طول این مدت می تواند در این روند نفوذ کند ولو اینکه امکانات آن کاهش یافته است. سئوال این است که آیا روسیه می خواهد از این امکانات برای ادامه توسعه مناسبات ایرانی – روسی استفاده کند یا اینکه دوباره سیاست شرکت خود در اجرای پیمان وین را با عنایت به موضع گیری واشنگتن و متحدانش دنبال خواهد کرد؟
پاسخ این سئوال با پاسخ سئوال دیگر ارتباط نزدیک دارد و آن این است که روابط ایرانی – روسی بعد از توافقات وین چه شکلی به خود خواهد گرفت و آیا اصولاً تنظیم خواهد شد یا خیر؟
شراکت ایرانی – روسی: حدود مقدور
ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه طی بیانیه ای درباره نتیجه توافقات وین اظهار داشت که «به روابط دوجانبه ما با ایران که عوامل خارجی بیش از این بر توسعه آن اثر نمی گذارد، تحرک نیرومند جدیدی بخشیده خواهد شد». جهان و روسیه در سال های آینده می توانند صداقت این اظهارات را مورد آزمایش قرار دهند.
در تهران نیروهایی به اندازه کافی وجود دارند که مخالف فعال توسعه روابط دوجانبه هستند یا در باره مصلحت این روابط تردید دارند. پیمان وین به تعبیری این نیروها را تقویت می کند. اصلاح طلبان ایرانی که در گذشته فقط با بی میلی خط توسعه شراکت با مسکو را تحمل می کردند زیرا چاره دیگری نداشتند، اکنون با فشار فزاینده ای به مقامات حاکم و محافل اجتماعی تلقین خواهند کرد که همکاری با روسیه بی فایده است و اینکه باید در توسعه شراکت بازرگانی و اقتصادی با غرب تمرکز کرد.
آنها دو استدلال بسیار قوی دارند. اقتصاد ایران قبل از همه به سرمایه گذاری ها و فناوری ها نیاز دارد. روسیه در این زمینه حریف غرب نمی شود. حتی اگر برخی فناوری های روسی می توانند با فناوری های غربی رقابت کنند، سرمایه غربی از نظر امکانات خود مسکو را پاک مغلوب می کند. علاوه بر آن، شرکای بزرگ روسی می توانند فقط با موافقت و تأیید شرکا و سهام داران غربی به اجرای برنامه های خود در بازار ایران بپردازند، چنانچه این برنامه ها اصولاً وجود داشته باشند. متأسفانه، رئیس جمهور روسیه نمی تواند در این زمینه هیچ کاری بکند. کافی است قضیه بانک پس انداز به خاطر آورده شود که سهام کنترل کننده آن گویا در دست دولت است ولی رؤسای این بانک با قاطعیت تمام از کار در کریمه که مال روسیه شده است، خودداری کردند زیرا آنها نگران تحریم ها از سوی محافل مالی غرب هستند.
می توان این دو مانع بر سر راه توسعه روابط ایرانی – روسی یعنی عقب ماندگی نسبی فناوری ها و وابستگی مالی به غرب را به عنوان فاجعه بزرگ و سد صعب العبور تلقی کرد. ولی می توان به این مسأله از زاویه چالشی نگریست که پاسخ مناسب را ایجاب می کند.
اولاً، سرمایه مالی و صنعتی غرب مایل نیست بلافاصله فعالیت خود را در بازار ایرانی گسترش دهد و برای این کار آماده نیست. حتی زمانی که گسترش فعالیت آن در بازار ایران شروع شود، برای غربی ها ارضای تقاضای مصرفی جامعه ایرانی - و نه شرکت در طرح های مبتنی بر فناوری های بالا - اولویت خواهد داشت. به عبارت دیگر، در بازار ایرانی برای روسیه جای نسبتاً وسیعی باقی خواهد ماند.
همکاری نظامی فنی را کنار می گذاریم زیرا روسیه در این زمینه خود را به بن بست انداخته و با دست خود همه مشکلات فعلی را آفریده است. موضوع نفت و گاز را نیز از چارچوب بحث خود خارج بکنیم زیرا «ایران رو» به دفعات درباره بی اساس بودن شایعات در مورد «آخر زمان در بازار حامل های انرژی» نوشته است.
زمینه های دیگر همکاری سودمند چه برای مسکو و چه برای تهران وجود دارند، از جمله بخش انرژی اتمی با برنامه های کاملاً واقع بینانه ساخت واحدهای جدید نیروگاه اتمی بوشهر، همکاری در زمینه توسعه راه آهن ایران اعم از صدور قطار ها و واگن ها تا شرکت در برقی کردن و به روز آوری خطوط راه آهن. همچنین می توان به برنامه مشترک فضایی اعم از تهیه پرواز فضانورد تا طراحی مشترک ماهواره های «سنگین» بسیار ضروری و پرتاب آنها به مدار فضایی زمین اشاره کرد. این لیست زمینه های همکاری می تواند همچنین شامل طرح ها در بخش کشاورزی و فعالیت بنادر در دریای خزر شود ولی آنچه که در فوق برشمرده شده است، نشان می دهد که شراکت بازرگانی و اقتصادی ایرانی – روسی در سطح دولتی چشم انداز دارد که این چشم انداز وسیعی است.
ثانیاً، باید به جلب ایران به مهمترین طرح سازمان همکاری شانگهای یعنی فضای اقتصادی راه جدید ابریشم مبادرت ورزید که این طرح از همه مبرم تر است ولی به دلیلی کمتر ذکر می شود. این کار مشترک مسکو و پکن می تواند برای تهران دسترسی به منابع مالی نهادهای بانکی را که سازمان همکاری شانگهای در صدد ایجاد آنها بر آمده است، فراهم کند. ایران به این منابع مالی احتیاج زیادی دارد.
******
روابط بین روسیه و ایران بعد از امضای پیمان وین به سطح جدید پیچیده تری ارتقا می یابد. زمان نشستن حیله گرانه روی دو صندلی در انتظار کارمزد بابت میانجی گری خاتمه یافته است. در حقیقت امر، مدت ده ساله رفع تحریم ها از ایران زمانی است که واشنگتن و متحدانش قصد دارند تا پایان آن تهران را به طرف خود بکشانند و مقامات فعلی ایران را با افراد خود عوض کنند. اگر لازم باشد، می توانند حتی «انحطاط رژیم» تا نقطه بحرانی را تحریک کنند. شاید حتی کودتایی در محافل حاکم بر کشور به صورت «انقلاب سبز» راه اندازی کنند. واقعیتی که بعد از وین ایجاد می شود، پیش روی مسکو چالشی به وجود می آورد که از مسئولین روسیه پاسخ مناسب و سریع را ایجاب می کند. اصل کار این است که اراده سیاسی لازم است تا کرملین صادقانه پاسخ دهد که آیا حاضر است در زمینه ایران سیاست مستقلی دنبال کند یا خیر.
برگردان روسی مطلب فوق:
Москва и Тегеран после «Венского пакта»: расходимся?
Игорь Панкратенко,
22 июля 2015
Тон российских обозревателей, комментирующих итоги «Венского пакта» − Соглашения по ядерной программе Ирана – в большинстве случаев уныл и пессимистичен. «Тегеран выбирает Запад», «сотрудничество с Россией будет свернуто», «иранские нефть и газ обрушат энергетический рынок, нанеся тем самым еще один удар по отечественной экономике». Существуют ли основания для подобных опасений? Безусловно. Станут ли они неприятной для Москвы реальностью завтрашнего дня? Вот тут начинаются нюансы…
Многочисленные комментарии экспертов, посвященные последствиям «Венского пакта» для России, отмечены не только пессимизмом, но и отсутствием внутренней логики. С одной стороны, подписание венских соглашений отечественные комментаторы пытаются представить победой российской дипломатии, сформулировавшей такие принципы и подходы к иранскому ядерному досье, которые обеспечили успешность переговорного процесса. С другой – в их выступлениях красной нитью проходит мысль о том, что именно Тегеран станет инициатором свертывания сотрудничества с Москвой. Получается, что «успех» российской внешней политики в данном случае заключается в том, что своими руками вырыли яму для своих же национальных интересов.
В действительности же, суть проблемы гораздо глубже. И заключается в том, что все эти годы Москва рассматривала и вопросы иранской ядерной программы в частности, и отношения с Тегераном в целом исключительно через призму своих отношений с США и Евросоюзом. Никакого самостоятельного «иранского проекта» у Москвы не существовало, а заявления о расширении партнерства с Тегераном были дежурной фразой, звучащей всякий раз, когда в отношениях с Вашингтоном или Брюсселем возникали проблемы.
Попытка усидеть на двух стульях в иранском вопросе многим в московских коридорах власти казалась хитроумной политикой, обреченной на успех. Дескать, при любом развитии событий в отношениях Тегерана с США и их союзниками – спекулируя на роли посредника, Россия окажется в выигрыше. Иран наблюдал за этими «этюдами с мебелью» с откровенным недоумением и все более нараставшим недоверием к Москве как партнеру. В США же над млеющими от собственной хитрости российскими политиками откровенно посмеивались, а порой и подыгрывали, не скупясь, в случае необходимости, и на слова одобрения. Которые абсолютно ничего не значили, что и продемонстрировал Вашингтон сразу же после Вены. «Россия оказала нам помощь», − заявил Барак Обама в своем интервью для The New York Times. – «Буду с вами честен: я не был уверен, учитывая сильные расхождения, которые сейчас имеются у нас с Россией по Украине, сохранится ли она. Путин и российское правительство рассмотрели эти вопросы по отдельности так, что меня это удивило, и мы бы не достигли этого соглашения, если бы не готовность России остаться на одной стороне с нами и другими членами группы «5+1» в поддержке этой важной сделки».
Услышав подобное из уст американского президента, Москва уже приготовилась получать вполне заслуженные, как ей казалось, политические «комиссионные» за свою посредническую деятельность. А именно – поставила вопрос о том, что поскольку вопрос с иранской ядерной программой разрешился, то неплохо было бы теперь Америке объявить об отказе от планов развертывания в Европе системы противоракетной обороны. И тут же получила жесткий отказ – иранская угроза, оказывается, еще сохраняется, и ни о каком свертывании планов создания ЕвроПРО не может быть и речи.
Причем, этот отказ сопровождался издевательским комментарием в близкой к Белому Дому Washington Times: «Россия ожидает, что Соединенные Штаты откажутся от своих оборонных усилий в Европе из-за того, что сделка с Ираном состоялась… Способность уничтожать боеголовки была тем, что со времен Рейгана боялся СССР. Это то, чего сегодня реально боится Россия. И только дурак может отказаться от ПРО в нынешних условиях, когда российские усилия направлены на то, чтобы ослабить американскую безопасность». Кто-то ожидал иного решения?
Исключена ли Россия из дальнейшего диалога по Ирану?
Возможности Москвы и дальше играть роль посредника в вопросах иранской ядерной программы, а точнее, теперь уже в практической реализации «Венского пакта», сильно сократились. В немалой степени и из-за странного и труднообъяснимого согласия России с механизмом возобновления санкций.
Напомню, что если США и «евротройка» − Лондон, Париж и Берлин – заявят о нарушении Ираном условий итогового Соглашения и вопрос не будет разрешен конфликтной комиссией, то через тридцать дней санкции будут возобновлены и специального голосования в Совете Безопасности по этому вопросу проводится не будет. То есть, согласившись с этим механизмом, юридически закрепленным на днях в ООН, Россия добровольно отказалась от права вето по «иранскому вопросу». Повторюсь – уступка серьезная и странная, поскольку право вето в СБ ООН – одно из важнейших условий, позволяющих остальному миру считать нашу страну государством «первого порядка».
Разговоры о том, что эту уступку компенсирует компромисс по вопросу «оружейного эмбарго», не выдерживают серьезной критики. По условиям итогового Соглашения, поставки наступательных видов вооружений Ирану запрещены на срок в пять лет. Что же касается вооружения оборонительного, то здесь в тексте документа существует достаточно невнятная оговорка о том, что его поставки, в принципе, возможны. Как пояснил Сергей Лавров, «иранские коллеги (как Вы сами понимаете, им здесь принадлежало решающее слово) согласились пойти на компромисс. Запад изначально настаивал на сохранении оружейного эмбарго на 8, а то и на 10 лет. В итоге между иранцами и западными коллегами был достигнут компромисс, который мы с Китаем, естественно, поддержали, учитывая, что это устроило Тегеран – в течение пятилетнего периода поставки вооружений в Иран возможны при прохождении соответствующей процедуры уведомления и верификации через СБ ООН». Что, с учетом всех обстоятельств, весьма маловероятно.
Все это позволяет комментаторам и в России, и в Иране заявлять, что в качестве посредника в диалоге с США и его союзниками Москва больше не представляет для Тегерана никакого интереса. В реальности же определенные рычаги влияния на ситуацию остались. Как ни старались Вашингтон и «евротройка» ограничить участие России в процессе реализации итогового Соглашения, полностью этого сделать им не удалось
Прежде всего, по условиям «Венского пакта», более девяти тонн низкообогащенного иранского урана должны быть вывезены в Россию, в Ангарский международный центр (Иркутская область). В обмен на это Москва будет поставлять Тегерану для исследовательских и медицинских целей определенное количество природного урана. Кроме того, именно российские специалисты займутся перепрофилированием завода в Фордо и создания там производства изотопов в медицинских целях. Поскольку реализация двух этих задач является одним из важнейших условий «Венского пакта», скорейшее заключение ирано-российского договора по их реализации будет весомым аргументом готовности Тегерана выполнять условия Соглашения, со всеми вытекающими отсюда политическими последствиями.
Сам процесс реализации достигнутых в Вене договоренностей и, соответственно, снятия с Ирана санкций, рассчитан на десять лет. Все это время, как полноправный член «шестерки» международных посредников и постоянный член Совета Безопасности ООН, Россия сохраняет рычаги влияния на процесс, пусть и с урезанными возможностями. Вопрос в том, захочет ли она их использовать для развития ирано-российских отношений. Или же опять предпочтет строить политику своего участия в реализации «Венского пакта,» оглядываясь на позицию Вашингтона и его союзников?
Впрочем, ответ на этот вопрос тесно сопряжен с другим: какие формы примут ирано-российские отношения после договоренностей в Вене и примут ли они хоть какую-то форму вообще?
Ирано-российское партнерство: границы возможного
В своем заявлении по итогам Венских договоренностей Президент Владимир Путин заявил, что «новый мощный импульс получат наши двусторонние связи с Ираном, на развитии которых более не будут сказываться внешние факторы». В ближайшие годы и мир, и Россия смогут проверить искренность этих слов.
В Тегеране достаточно как активных противников развития двухсторонних отношений, так и сомневающихся в их целесообразности. «Венский пакт» в определенном смысле только усилит их позиции. Иранские реформаторы, которые и без того раньше лишь терпели курс на развитие партнерских отношений с Москвой, поскольку иного выхода особо не было, теперь еще более напористо будут убеждать руководство и общественность в том, что сотрудничество с Россией не имеет смысла. А все усилия стоит сосредоточить на развитии торгово-экономического партнерства с Западом.
В их распоряжении два сильнейших аргумента. Инвестиции и технологии – вот что является первоочередной необходимостью для экономики страны. Здесь Россия Западу не конкурент, и если по отдельным технологиям еще можно поспорить, то по финансовым возможностям западный капитал «обделает» Москву в чистую. Вдобавок, крупный российский бизнес свои планы в отношении иранского рынка – если таковые всерьез существуют – может начать реализовывать только заручившись одобрением западных партнеров и акционеров. И ничего с этим российский Президент, к сожалению, сделать не сможет, достаточно вспомнить историю со Сбербанком, контрольный пакет которого вроде бы как пока у государства, в лице своего руководства наотрез отказавшегося работать в российском уже Крыму. Боясь критики в виде санкций со стороны западных финансовых кругов.
Можно воспринимать два этих барьера на пути ирано-российских отношений – сравнительную технологическую отсталость и финансовую зависимость от Запада – как трагедию и непреодолимое препятствие. Но можно – и как вызов, требующий адекватного ответа.
Во-первых, западный финансово-промышленный капитал не намерен, да и не готов немедленно начать экспансию на иранский рынок. И даже когда она начнется, приоритетом для него будет удовлетворение потребительского спроса иранского общества, а не участие в высокотехнологичных проектах. То есть ниша для России сохраняется, и она достаточно просторна.
Оставим за рамками военно-техническое сотрудничество. Здесь Россия сама загнала себя в тупик и все проблемы создала своими же руками. Не будем о нефти и газе – о необоснованности слухов про «апокалипсис рынка энергоносителей» говорилось на эти темы на Iran.ru уже неоднократно.
Есть другие сферы, сотрудничество в которых выгодно и Москве, и Тегерану. Атомная энергетика со вполне реальными планами строительства дополнительных энергоблоков Бушерской АЭС. Сотрудничество в сфере развития иранских железных дорог – от поставок подвижного состава до участия в электрификации и модернизации путей. Совместная космическая программа – от подготовки пилотируемого полета до совместной разработки столь необходимых «тяжелых» спутников и вывода их на геостационарную орбиту. Список можно продолжить вплоть до сельскохозяйственных проектов и портов на Каспии, но и уже перечисленного достаточно для того, чтобы понять – перспективы у ирано-российского торгово-экономического партнерства на государственном уровне есть, и они немалые.
Во-вторых, что является наиболее актуальной, но почему-то редко упоминаемой задачей, вовлечение Ирана в главный проект Шанхайской организации сотрудничества – «экономическое пространство нового Шелкового пути». Эта совместная работа Москвы и Пекина, помимо прочего, сможет дать Тегерану доступ к столь необходимым ему финансовым ресурсам из банковских институтов, которые планируется создавать в ШОС.
******
После подписания «Венского пакта» отношения России и Ирана переходят на новый, более сложный уровень. Время хитроумного сидения на двух стульях в ожидании комиссионных за посредничество для Москвы закончилось. По большому счету, десятилетний срок снятия с Ирана санкций является сроком, за который Вашингтон и его союзники намерены «перетянуть» Тегеран на свою сторону, сменив нынешнее руководство на «своих». Если потребуется – доведя «эрозию режима» до критической точки. Если потребуется – организовав верхушечный переворот под видом «зеленой революции». Возникшая после Вены реальность является вызовом для Москвы, который потребует от российского руководства адекватного и оперативного ответа. Но главное – потребует политической воли и честного ответа на вопрос о том, готов ли Кремль в иранском вопросе проводить самостоятельную политику.