سلمان فارسی
سلمان فرزند یک زمیندار ایرانی اهل جی نزدیک اصفهان بود هرچند دربارهٔ زادگاه وی اختلاف نظر است و در این باره از شهرهایی چون اصفهان،دشت ارژن استان فارس و رامهرمز خوزستان به عنوان زادگاه سلمان فارسی یاد شدهاست. برخی از محققان او را از خاندانیمزدکی میدانند و برخی معتقدند از طبقه برگزیدگان جامعه مانوی بودهاست.
اندیشه
سلمان در آغاز در ایران با باورهای میترایی آشنا بود و سپس باورهای زرتشتی و سپس باورهای مانوی و بدینگونه با حکمت و خرد ایران باستان آشنا بود. به غرب رفت و با باورهای مسیحی آشنا شد و سالها در آنجا در خدمت کلیسا بود و در کنار آنجا با عقاید یهودی بیشتر آشنا شد. این گونه با اندیشه مسیحی کاملاً آشنا بود. در یثرب حضرت محمد را دید و با عقاید اواسلام آشنا شد. اندیشه سلمان ترکیب است از حکمت ایرانی و اسلامی که تجربه مطالعه و دریافت ادیان و حکمتهای دیگر را داشته است و اکثر فلاسفه اسلامی ایران امروز، خود را پیرو مکتب سلمان میدانند. لویی ماسینیون فرانسوی، آثار منسوب به سلمان را، چهار کتاب معرفی میکند، که از جمله آنها «خبر جاثلیق» است که ۱۰ سند مکتوب را برای ذکر آن آورده است.
ایمان به مانی
سلمان (روزبه) فارسی از طبقه برگزیدگان جامعه مانوی بودهاست و چون دین مانی را بر دین زرتشتی ترجیح داده بود مجبور به فرار از ایران شد.
ایمان به مسیحیت
او در سنین جوانی به مسیحیت روی آورد. او سپس برای تحصیل دین به سوریه رفت. ابوریحان بیرونی در «الآثار الباقیه عن القرون الخالیه» مینویسد: «انجیل سبعین (بلامس) نام انجیلی است که سلام پسر عبدالله سلام از زبان سلمان فارسی نوشتهاست.» سلمان پس از فوت استادش همراه با کاروانی رهسپار شبه جزیره عربستان شد-و این مقارن با زمانی بود که حضرت محمد بن عبدلله مال التجاره خدیجه یگانه زن متمول جزیرة العرب را مدیریت میکرد و خدیجه حضرت محمد را نه فقط برای اداره اموال که برای زندگی مشترک میآزمود- در راه کاروان مورد حمله قرار میگیرد و او به اسارت در آمد و مردی یهودی از یثرب (مدینه) او را به بردگی خرید و با خود به یثرب برد.
ایمان به اسلام
سلمان در مدینه با حضرت محمد آشنا شد و به اسلام ایمان آورد.در سفینة البحار آمدهاست هنگامی که حضرت محمد به مدینه هجرت کرد با دعوت حضرت محمد با دین اسلام آشنا شد و مسلمان شد و حضرت محمد با مولای او قراردادی بست که سلمان کار کند و از درآمدهای خود، خود را آزاد کند. پیامبر و مسلمانان مدینه به او کمک کردند که بهای خود را (به مبلغ چهل نهال خرما و چهل وقیه -هر وقیه معادل چهل درهم)- به یهودیبپردازد و آزاد شود.که معتقد است آشنایی وی بعد از پیامبری حضرت محمد است اما اشارهای به سال آن نکردهاست
جنگ خندق
در جنگ خندق، که در سال ۵ هجری رخ داد و به پیشنهاد سلمان، پیرامون شهر خندق کندند. واژهٔ خندق عربی شدهٔ واژهٔ پارسی میانه کَندَگ و به معنی کَنده است. در زبانهای کهن ایرانی چون اوستایی و فارسی باستان، ریشهٔ «کن» به معنی «کندن» امروزی به کار میرفته است و «فرکنتن» یعنی آغاز به ساختن ساختمان یا شهر. هر گروهی میخواست سلمان با آنها باشد؛ مهاجران میگفتند: سلمان از ما است و انصار میگفتند: سلمان از ما است.
بعد از مرگ حضرت محمد (ص)
ماسینیون در کتاب «سلمان پاک» مینویسد: سلمان در تأسف از انتخاب عجولانه ابوبکر در سقیفه با یک نوع محافظهکاری و توداری خاص در برابر شهود به فارسی گفته است: «کردید و نکردید» و این عبارت بسیار غامضی است. آیا ترکیب اصلی این عبارت به فارسی بوده است؟ مدائنی و بلاذری آن را به این صورت نشر دادهاند: «کرداد و ناکرداد» (به فارسی میانه). باید گفت که این عبارت گرچه دلالت بر این ندارد که سلمان در سال ۱۱ هجری بعد از مرگ پیامبر با سر تراشیدن و کشیدن شمشیر به عقیده امامیه علناً مخالفت خود را ابراز کرده باشد ولی بر خلاف گفته جوزف هوروویتس نشانهٔ آن است که یک قرن و نیم قبل از یعقوبی روایات عراقی تأیید میکنند که سلمان مسئله امامت به حق را هنگام انتخاب ابوبکر مطرح کرده است؛ اما شاید در مجلسی خصوصی.
تاریخ مرگ
به نقل از کتاب «سلمان پاک» اثر ماسینیون ترجمه علی شریعتی: تاریخ مرگ سلمان مشخص نیست. «پایان خلافت عمر» یا «در خلافتعثمان» به نقل از واقدی و ابن سعد. زیرا پیش از این در خلافت عثمان وی در کوفه اقامت گزیده بود. در قرن سوم گردآورندگان احادیث سنت تاریخ مرگش را سال ۳۸ هجری معین کردند. لویی ماسینیون در کتاب خود حدس میزند که: سلمان با مصادره شدن مقرری اهل بیت به نفع بیتالمال توسط دستگاه خلافت از اقطاعش در مدینه محروم شده بود. مانند هر تازه مسلمان غیر عربی برای حفظ امنیت شخصیاش با بنی عبدالقیس که سلمان تا عراق همراه آنان رفت هم پیمان گردیده است. هنگامی که وضع خاص بنی عبدالقیس را مطالعه میکنیم به نکاتی بر میخوریم که این فرضیه را تقویت میکند.