زَنگبار
از زمان هخامنشیان میان ایران و ساحل شرقی آفریقا (حبشه و زنگبار) ارتباطاتی بود و در دروه ساسانی بیشتر هم شد. داستان معروف شهریار بن هرمز از یک شاهزاده کیلوا که اسیر ایرانیان شده بود معروف است.(بی بی سی آفریکا) ولی ایرانی شدن زنگبار را بیشتر به دوره آل بویه نسبت میدهند.
گفته شده که یکی از پسران سلطان دیلمی در پی اختلافی خانوادگی با 7 کشتی به کنیا مهاجرت کرد و به تدریج این خاندان توانستند امپراتوری کیلوا را ایجاد کنند که تا موسمبیک و بیرا ادامه داشت. آورده اند چون مادر علی بن حسین شاهزاده دیلمی حبشی و سیاه پوست بود برادرش وی را مسخره می کرد و او مجبور به ترک ایران شد. مقصد او هند بود اما از ساحل حبشه سر درآورد. به گفته گراپف و سی ولتن 20 درصد واژگان زبان سواحیلی فارسی شد.
ورود شیرازیها به جزایر شرق آفریقا و تشکیل "امپراطوری زنج" یکی از سازمانیافتهترین مهاجرت بیگانگان درسواحل شرق آفریقا و زنگبار است که در بافت فرهنگی و اجتماعی مردم این مناطق دگرگونیهای عمیقی پدید آورد و منجر به پیدایش "زبان سواحیلی" و نژاد موسوم به "افروشیرازی" گردید.
در اواخر قرن پانزدهم میلادی «فضیل بن لیمان» به حکومت میرسد و همزمان «واسکودوگاما» پس از اقامت در موازمبیک و کسب اطلاعاتی نسبت به شیوه حکومت ایرانیان در سال ۱۵۰۲ میلادی در شهر «کیلوا» پایتخت امپراطوری زنج لنگر انداخته و با توپ و سایر سلاحهای جنگی که به همراه داشت سلطان فضیل را خراجگزار پادشاهی پرتغال کرد و شیرازیها سالیانه مبلغ یک هزار لیره به وی پرداخت میکردند و پرچم امپراطوری پرتغال بر فراز کاخ حکومتی کیلوا برافراشته شد. انگلیس در قرن 19 پرتغالیها را در ممباسا شکست داد و در نهایت انگلیسیها به طور رسمی زنگبار را مستعمره خود ساختند. حدود صدسال پیش نیز بدلیل خشکسالی های متمادی در منطقه چابهار بلوچستان عده از مردم روستاهای چابهار به زنگبار کوچیدند که هم اکنون نیز با اقوام و آشنایان خود در ارتباطند .اکثر آنها اهالی روستای یوسف زهی در بخش دشتیاری می باشند.
زبان سواحیلی
سواحیلی یکی از بانفوذترین زبانهای آفریقایی است. به گفته اسکار یومان خود سواحیلیها به زبانشان شیرازی میگویند. به گفته وان دردکن امروزه مردم سواحیلی لقب شیرازی دارند و این نام سواحیلی را که اعراب رویشان گذاشته اند به کار نمیبرند.
زبان سواحلی ترکیبی است از زبان مردم بومی منطقه به ویژه بنتو و بسیاری از واژههای عربی و فارسی. این زبان در شرق و تا حدودی مرکز آفریقا بکار برده میشود.
در زبان سواحلی برخی واژهها با گویش بندری فارسی بسیار نزدیک و هممعنی هستند مانند: کاکا= برادر.......... دادا= خواهر........... بندری= بندری (بندرگاه)........ سیفه=سیفه (روغن کوسه)........... منشوه= منشوه (یک نوع قایق)......... چنگو= چنگو (یک نوع ماهی خوش مزه برای برشتن).......... رفیقی= رفیق............
در اصطلاحات دریانوردی و لنجداری و مراسم زار واژههای فارسی بیشتری وجود دارد
چند واژه و معانیش در زبان سواحلی:
میمی= من......... وی.وی= تو، شما.......... زیچی= قشنگ، زیبا........ جمبو = سلام......... سننه= خوب، عالی........... کاکا میزی = دانشجو......... حباری= چطوری؟............. مزاری سننه= خیلی خوب........... کواری = خدا حافظ........... بووانا =اقا، جناب........... اسنتی سننه = خیلی ممنون............. جمبو بووانا = سلام آقا.......... حکونا متاتا= اشکالی ندارد، مشکلی نیست، خبر بدی نیست