زبان فارسی باستان
دگرگونی زبانی فارسی باستان
کتیبههای سده چهارم پیش از میلادی در دوره هخامنشی که به اردشیر دوم و اردشیر سوم هخامنشی مربوط میشود ضمن داشتن اشکالات و تفاوتهای فاحش با زبان فارسی بکار رفته در کتیبههای قدیمی تر مانند بیستون، خبر از انقلاب و دگرگونی زبان فارسی در آن دوره را میدهد که گاهی به فارسی پیشامیانه یا فارسی باستان متاخر موسوم شدهاست. زبان فارسی باستان در این دوره به فارسی میانه تبدیل شد که آن زبان نیز بعدها فارسی نو را پدید آورد. پروفسور ژیلبر لازار ایرانشناس مشهور اهل فرانسه در این مورد اینچنین گفتهاست:
زبانی که امروزه بهنام فارسی نو میشناسیم و در دوران نخستین اسلامی به فارسی دری شهره بود را میتوان به عنوان دنباله زبان فارسی میانه، که زبان رسمی، دینی و ادبی ایران ساسانی بود طبقهبندی کرد که خود این زبان اخیر نیز بازمانده زبان فارسی باستان، زبان دربار هخامنشیان بودهاست. برخلاف سایر گویشها و زبانهای باستانی و جدید ایرانی مانند اوستایی، پارتی، سغدی، کردی، پشتو و غیره، زبان فارسی نو بدنبال فارسی میانه در نمودار درختی زبانهای ایرانی در امتداد یکدیگر قرار میگیرند..
زبان فارسی میانه که به دنبال فارسی باستان پدید آمد را گاهی پهلوی نیز نامیدهاند. این زبان پس از دگرگونی گسترده زبان فارسی باستان هم در آواشناسی و هم در ساختار و دستور زبان بصورتی سادهتر از نیای باستانی خود شکل گرفت.
آثار به این زبان
آثار بهجا مانده از زبان فارسی باسنان به خط میخی هخامنشی است که از قرن ششم تا قرن چهارم پیش از میلاد نگارش یافتهاند. البته یک نمونه کتیبه هم در نقش رستم یافت شدهاست که به نظر میآید به زبان فارسی باستان است ولیکن به خط آرامی نوشته شدهاست و احتمال میرود که بعد از دورهٔ هخامنشی تحریر شده باشد. تنها چند واژه از آن تا کنون خوانده شدهاست.کتبههای فارسی باستان عمدتاً توسط شاهان هخامنشی پرداخته شده که ضمن آن بجز دریافت رویدادهای تاریخی میتوان به باورها و عقاید ایرانیان زمان هخامنشیان تا اندازهای پی برد.
قدیمیترین کتیبه فارسی باستان را متعلق به داریوش یکم میدانند. با این وجود برخی نیز اصالت کتیبههای منسوب به شاهان و بزرگان پیش از داریوش، مانند کوروش بزرگ، آرشام و آریارمنه را پذیرفتهاند. نوشتههای بدست رسیده از این زبان در مناطق مختلف جهان مانند ایران (استانهای خوزستان، بوشهر، کرمانشاه، فارس)، عراق، ترکیه، ارمنستان، مصر و رومانی کشف شدهاند. عمده آنها بصورت کتیبه، سنگنوشته و لوح بودهاند.
رمزگشایی کتیبههای فارسی باستان
خط فارسی باستان مدتی پس از فروپاشی سلسله هخامنشی رو به فراموشی گذاشت و حتی آخرین نوشتهای که به فارسی باستان انشا شده به خط آرامی است. بنابر این تا مدتها کسی نه محتوای آنان را میدانست و نه از اصالت آنها. مدتها سپری شد تا توجه سیاحان غربی به این نوشتههای کهن جلب شد. پیترو دلاواله ایتالیایی در اوایل سده هفدهم مقارن با دوره صفوی تصویری از آنها ثبت نمود. بعدها چند تن دیگر نیز دست به اقداماتی مشابه زدند اما هیچکس درپی خواندن آنان برنیامد. از اواخر سده هجدهم تلاشها برای خواندن این نوشتهها آغاز شد. این پیگیریها که عمدتاً از سوی آلمانیها دنبال میشد تا مدتها نتیجهای دربر نداشت و حتی نوشتهها را به اشتباه متعلق به دوره اشکانی میپنداشتند. بعدها نظام خطی چپ به راست و واژه جداکنها شناسایی شدند و تمیز میان خطوط فارسی باستان با سایر خطهای کتیبههای چندزبانه مسلم شد.
گشایش منطقی خط فارسی باستان در سال ۱۸۰۲ توسط گئورگ فریدریش گروتفند آلمانی کلید خورد. این دانشمند برجسته متوجه وجود برخی واژگان تکراری در کتیبهها شد و آنهارا بدرستی برابر مفهوم شاه تشخیص داد. او که بر این باور بود که کتیبهها متعلق به دوره هخامنشی و به زبانی نزدیک به زبان اوستایی است این واژه را "شاه" فرض کرد و در ادامه متوجه شد کتیبههای مورد بررسی اش از دو شاه مختلف با دو نام مختلف است. در یکی از کتیبهها واژه مفروض بر شاه دوبار در آغاز و در یکی تنها یکبار تکرا شده بود. از آنجا به این نتیجه رسید که این کتیبهها توسط دو نفر از شاهان هخامنشی نوشته شده که پدر یکی از آنها شاه بوده و پدر دیگری نه. در ضمن فهمید که نام شاهی که پدرش شاه نبوده دقیقاً در کتیبه دیگر پیش از دومین واژه شاه آمده در نتیجه دریافت که شاه دومی پسر شاه اولی بودهاست. او با مطالعه منابع یونانی به این مهم رسید که تنها دو تن از شاهان هخامنشی پدرانی داشتند که خود شاه بوده اما پدرانشان شاه نبودهاند. یعنی کوروش - کمبوجیه و نیز داریوش - خشایارشا. او با توجه به اینکه نام دوشاه یا یک حرف آغاز نمیشوند گزینه اول را کنار گذاشت و با توجه به قرائتهای اوستایی سبک ملفوظ نام خشایارشا، ویشتاسپ، داریوش، پدر و شاه را حدس زد. بدین ترتیب او توانست ارزش نوشتاری پانزده حرف را مشخص کند. اما بدلیل اشتباهاتی که در حدس صورت ملفوظ واژههای فارسی باستان داشت تنها ده مورد آن درست بود.
بعد از تلاشهای گروتفند که حتی نام کوروش در کتیبه مرغاب را هم شناسایی کرده بود، دانشمندان دانمارکی بویژه راسموس راسک راه او را ادامه دادند. اوژن بورنوف فرانسوی نیز موفق شد تا اندازه زیادی از آواها را شناسایی کرده و باتوجه به مشابهت نزدیک این زبان با اوستایی حالات صرفی آن نیز مسجل شد. بعدها شناسایی کامل این زبان به درک و دریافت زبان و خط اکدی و عیلامی که در برخی کتیبهها هخامنشی در کنار فارسی باستان ترجمه شده بودند، منجر شد.
الفبای فارسی باستان
خطی که فارسی باستان به آن نوشته میشد در زمره الفباهایی است که به خط میخی مشهورند. نوشتار فارسی باستان تنها خط بکار رفته در زبانهای باستانی ایرانی است که از چپ به راست نوشته میشدهاست. این خط که احتمالاً در زمان داریوش یکم (یا شاید پیش از آن) از خط عیلامی اقتباس شده دارای ۳۶ حرف، ۸ اندیشهنگار و ۲ گونه واژه جداکن بوده. در خط میخی تک تک واژگان بکار رفته در متن با خطوطی مورب از یکدیگر جدا میشدند و همچنین جهت سهولت نگارش هشت علامت اندیشهنگار برای واژگان پرکاربرد در کتیبهها مانند (شاه، سرزمین، کشور، اهورامزدا) ابداع شده بود.
خط فارسی باستان هجائی است، به این معنی که هر حرف آن معرف یک هجا بوده که شامل یک صامت و یک مصوت میشدهاست. برخی از حروف نیز تنها یک آوا را ثبت میکردند.
نوشتههای فارسی باستان
از زبان فارسی باستان نوشتههای نسبتاً زیادی بجای مانده که بیشترین حجم آن را کتیبهها تشکیل میدهند. به جز کتیبهها که همگی متعلق به شاهان و نیاکان ایشان هستند نوشتههایی بر روی لوح و سنگ وزنه و سکه و ظروف نیز بجای ماندهاست. این نوشتهها اگرچه از نظر ارزش تاریخی و زبانشناختی معتبر هستند اما ارزش ادبی آنها بسیار پایین است. با این وجود برخی به وجود ابیات و سرودهایی در ضمن این کتیبهها اشاره داشته و آنها بخصوص آغاز کتیبههارا دارای ارزش ادبی تعبیر کردهاند.
مفصل ترین کتیبه هخامنشی همان سنگنوشته بیستون در استان کرمانشاه کنونی است که به دستور داریوش یکم نقر گردیده. این کتیبه سه زبانه که بجز فارسی باستان برگردانهای ایلامی و اکدی را نیز در کنار خود دارد بیشترین ارزش را از نظر زبانشناسی و تاریخی به پژوهشگران عرضه کردهاست. چرا که قدیمیترین کتیبه فارسی باستان دانسته شده و اینکه یکی از قدیمیترین اسناد زبانهای باستانی هندواروپایی است که در زمان کاربرد به الفبایی هجایی ثبت شدهاست. ضمن اینکه اطلاعات بسیار زیادی از اوضاع و احوال سرزمین هخامنشیان و منش و سیاستهای ایشان به دست داده و در نهایت کمک شایانی به کشف و درک زبانهای اکدی و عیلامی نمودهاست. داریوش به جز بیستون کتیبههای دیگری در خوزستان و پارس نیز داشتهاست.
پس از داریوش شاهان دیگر بخصوص خشایارشا، اردشیر یکم و اردشیر دوم و همچنین داریوش دوم کتیبههایی به فارسی باستان دارند. از کوروش کبیر و نیز برخی پیشینیان هخامنشی مانند اریارمنه و ارشامه کتیبههای دیگری نیز وجود دارد که احتمال میرود این کتیبهها همگی پس از ابداع خط در زمان داریوش یکم نوشته شدهباشند. همچنین یک کتیبه فارسی باستان هم در نقش رستم کشف شده که به خط آرامی نوشته شدهاست. البته اظهار نظر در مورد این کتیبه منحصربهفرد، که در زمان پس از سقوط هخامنشیان نیز نوشته شده، بدلیل آسیبدیدگی شدید آن همراه با قطعیت نیست.
نمایی از دستور زبان
در این زبان سه جنس مذکر و مؤنث و خنثی و سه شمار، مفرد و مثنی و جمع هست و کلمه با توجه به نقش نحوی آن صرف میشود. فارسی باستان دارای هشت حالت دستوری بودهاست. بدین ترتیب: نهادی، مفعولی، وابستگی، ندایی، ازسویی، ابزاری، کنشگیری و مکانی.
آواشناسی
پژوهشگران زبانهای باستانی پس از رمزگشایی کتیبهها نوعی آوانگاری برای آن ترتیب دادند تا محتوای نوشته شده در کتیبهها را با یک الفبای لاتین ثبت کنند. برای اینکار آنها با توجه به آواهای موجود در زبانهای اوستایی و سنسکریت و نیز تغییرات آوایی بویژه قانون گردش اصوات در طول زمان ارزش آوایی هر یک از واژگان را مشخص نمودند. این آواها از آنچه در آواشناسی زبان اوستایی میبینیم به مراتب سادهتر است. از نظر آواشناسی آواهای فارسی باستان به دو دسته واکه و همخوان تقسیم میشوند.
- واکهها در فارسی باستان:
واکهها در زبان فارسی باستان به دو دسته ساده و مرکب تقسیم میشوند. واکههای مرکب معمولاً ترکیبی از دو مصوت کوتاه هستند که یک واحد آوایی مستقل را تشکیل میدهند. واکههای ساده زبان فارسی باستان همانند فارسی نو است با این تفاوت که آوای "O" یا همان ضمه عربی در فارسی باستان وجود نداشتهاست. واکههای ساده و مرکب به دو دسته کوتاه و بلند نیز بخش میشوند. واکهها یا همان حروف صدادار فارسی باستان از قرار زیر هستند:
- واکههای ساده:
- کوتاه: a , u , i
- بلند: ā , ū , ī
- واکههای مرکب:
- کوتاه: au , ai
- بلند: āu , āi
-
- همخوانها در فارسی باستان:
همخوانهای فارسی باستان ۲۱ آوا را تشکیل میدهند باضافه آوای (L) برابر تلفظ حرف لام در زبان فارسی که تنها یکبار در واژه Labanāna به معنی لبنان بکار رفتهاست و بنظر میرسد چنین آوایی در زبان فارسی باستان وجود نداشته. از میان سایر واکهها نیز برخی به زبانهای جانشین یعنی فارسی میانه و فارسی دری نرسیدهاست مانند آوای"ç" یا سین مشدد. سایر آواها احتمالاً با اندکی تغییر بعدها وارد فارسی میانه و فارسی نو گردید. همخوانهای فارسی باستان بهشرح زیر هستند:
همخوان | تلفظ | نمونه واژه | به خط فارسی | معنی |
---|---|---|---|---|
b | ب | būmi | بومی | بوم |
r | ر | rāsta | راستَ | راست |
k | ک | kāma | کامَ | کام |
v | واو | daiva | دَیوَ | دیو |
d | د | drāya | درایَ | دریا |
t | ت | dasta | دَستَ | دست |
j | ج | bāji | باجی | باج |
b | ب | basta | بَستَ | بسته |
X | خ | xaudā | خَودا | کلاهخود |
h | ه | hama | هَمَ | هم |
z | ز | vazarka | وَزَرکَ | بزرگ |
c | چ | carma | چـَرمَ | چرم |
g | گ | gauša | گـَوشَ | گوش |
n | ن | niyāka | نیاکَ | نیا، نیاکان |
m | م | martiya | مَرتیَ | مَردم |
p | پ | pitar | پیتـَر | پدر |
f | ف | framānā | فـرَمانا | فرمان |
t | ت | tanū | تنو | تن |
L | ل | Labanānā | لَبَنانا | لبنان |
ç | سین مشدد | puça | پوسَّ | پسر |
θ | ث | θuxra | ثوخرَ | سرخ |
š | ش | šiyāti | شیاتی | شادی |
ریشههای تاریخی واژگان و اشتقاق آنها
واژگان فارسی باستان که یک زبان هندواروپایی است با واژگان سایر این زبانها ریشه مشترک دارد. با توجه به تعلق آن به مجموعه زبانهای هندوایرانی طبیعی است که ابتدا با زبان اوستایی و مادی و سپس با زبان سنسکریت همبستگی بیشتری داشته باشد. واژگان فارسی باستان مشتمل بر اسم، صفت، ضمیر، حروف اضافه و افعال بوده که هرکدام در جملههای مختلف، بنابر کاربردی که داشته تغییرات خاصی در شکل خود مییافتهاست. اسامی با توجه در این زبان اسامی بصورت مفرد، مثنی و جمع و دارای سه جنس مذکر، مونث و خنثی هستند. در هریک از این حالات صرف متفاوتی برای واژه وجود دارد و این بستگی به حالت واژه در جمله و نیز آوای پایانی آن دارد.
- جنس:
همچنین در زبان فارسی باستان تمایز جنس وجود دارد. به این صورت که تمامی اسامی دارای جنس هستند. جنس در این زبان مشتمل بر مذکر، مونث و خنثی میباشد. این مقوله در زبان اوستایی نیز موجود بودهاست. جنس دستوری است و منطقی نیست به این نحو که گاهی اسامی که بر جنس مونث دلالت میکنند از نظر جنس مذکرند مانند vanta به معنی زن که مذکر است. تانیث از طریق شکل مذکر پرداخته میشود و برای این آوای پایانی واژگان معمولاً کشیده میشود. همچنین صفت و موصوف باید از نظر جنس تطابق داشته باشند و اگر موصوفی مونث باشد لازم است صفتی که برای آن بکار رفته نیز مونث شود. سه جنس مذکر و مونث و خنثی در اسامی به صورتهای مختلفی صرف میشوند که تمایز جنسشان آشکار میگردد، ضمایر نیز دارای جنس هستند اما دستگاه فعلی و صرف آن یکی است. به این معنی که در صرف افعال بین مونث و مذکر و خنثی هیچ تفاوتی وجود ندارد.
- شمار:
شمار در زبان فارسی باستان با زبانهای میانه و نو ایرانی متفاوت است. به این معنی که به جز دو شمار مفرد و جمع یک شمار دیگر یعنی مثنی نیز دارد. حالت مثنی در فارسی باستان بر دو نفر دلالت میکند. شمار مثنی شناسههای متفاوتی از جمع دارد و صرف فعل برای صیغههای مثنی متفاوت از جمع بودهاست. صفت و موصوف از نظر شمار جمع و مفرد و مثنی با یکدیگر همخوانی داشتهاند. این حالت پس از فارسی باستان به دوره میانه نرسیدهاست. این سه حالت شمار در زبان اوستایی نیز وجود داشتهاست.
- ستاک:
هر واژه یک شکل ساده بنام ستاک دارد. ستاک در حقیقت شکل ساده و بدون صرف و شناسه یک واژهاست که معمولاً به تنهایی بکار نمیرود. این ستاکها به آواهای متفاوتی ختم میشدهاند. برای نمونه، ستاک نام کوروش kūrū و ستاک نام داریوش dārayavau بوده که صورت فاعلی آنها که با š پایانی همراه است صرف نام آنها در حالت فاعلی بودهاست. اگر نام کوروش در جمله در جایگاه مفعول بکار میرفته آنگاه بصورت kūrūm پدیدار میشده. این تغییرات اسامی با توجه به جایگاه اسم در هریک از حالات هشتگانه صرفی در فارسی باستان وجود داشتهاست. نحوه تغییر کردن پایان واژهها در فارسی باستان-یا به اصطلاح دیگر صرف آنها- بستگی به ستاک یا شکل خام واژه داشته که به چه آوایی ختم میشدهاست. هر یک از واژهها یک ستاک اصلی داشتهاند. در صفتها که ممکن بوده مذکر، مونث یا خنثی باشند برای هر یک از این جنسها یک ستاک جداگانه وجود داشتهاست.
* حالتهای دستوری: کاربرد اسم، صفت و نیز ضمیر در جمله همیشه در یکی از حالتهای دستوری هشتگانه: فاعلی، مفعولی، مفعولی له(برایی)، اضافی، مفعولی فیه(دری)، ندایی، مفعولی معه(بایی)، مفعولی عنه(ازی) است. در هریک از این حالات که قرار بگیرد با توجه به جنس، شمار و آوایی پایانی واژه، صرف میشده.
-a | -am | -ā | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
مفرد | مثنی | جمع | مفرد | مثنی | جمع | مفرد | مثنی | جمع | |
فاعلی | -a | -ā | -ā, -āha | -am | -ā | -ā | -ā | -ā | -ā |
ندایی | -ā | -ā | |||||||
مفعولی | -am | -ām | |||||||
مفعولی معه/ مفعولی عنه |
-ā | -aibiyā | -aibiš | -ā | -aibiyā | -aibiš | -āyā | -ābiyā | -ābiš |
مفعولی له | -ahyā, -ahya | -ahyā, -ahya | |||||||
اضافی | -āyā | -ānām | -āyā | -ānām | -āyā | -ānām | |||
مفعولی فیه | -aiy | -aišuvā | -aiy | -aišuvā | -āšuvā |
-iš | -iy | -uš | -uv | |||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
مفرد | مثنی | جمع | مفرد | مثنی | جمع | مفرد | مثنی | جمع | مفرد | مثنی | جمع | |
فاعلی | -iš | -īy | -iya | -iy | -in | -īn | -uš | -ūv | -uva | -uv | -un | -ūn |
Vocative | -i | -u | ||||||||||
مفعولی | -im | -iš | -um | -ūn | ||||||||
مفعولی معه/ مفعولی عنه |
-auš | -ībiyā | -ībiš | -auš | -ībiyā | -ībiš | -auv | -ūbiyā | -ūbiš | -auv | -ūbiyā | -ūbiš |
مفعولی له | -aiš | -aiš | -auš | -auš | ||||||||
اضافی | -īyā | -īnām | -īyā | -īnām | -ūvā | -ūnām | -ūvā | -ūnām | ||||
مفعولی فیه | -auv | -išuvā | -auv | -išuvā | -āvā | -ušuvā | -āvā | -ušuvā |
افعال در زبان فارسی باستان
فعل در زبان فارسی باستان ممکن است با پیشوند همراه باشد. بجز پیشوند احتمالی فعل تشکیل میشود از ریشه باستانی فعل بهمراه افزونهٔ ماده ساز و شناسه. افعال التزامی معمولاً یک نشانه التزامی نیز پیش از شناسه و پس از ماده دارند.
- ریشه فعلی: افعال در فارسی باستان و نیز اوستایی دارای ریشه مشترکی میباشند. این ریشه به سه صورت قوی، افزوده و ضعیف ظاهر میشود. این ریشههای یک و گاهی دو هجایی هرکدام دلالت بر فعل خاصی دارند. در واقع ریشه جزء مشترک تمامی واژگانیست که رویهم یک خانواده واژگانی را تشکیل میدهند. مثلاً saok ریشه همه افعالی است که مفهوم سوختن از آنها استنباط میشود. این واژه میتواند به صورت افزوده که همان saok است یا صورت ضعیف (فاقد a) یعنی suč یا suk بیاید. برای برخی از وجوه و بابها از ریشه ضعیف و برای برخی از ریشه قوی فعل استفاده میشود. همچنین پیشوندهای مرسوم در زبان فارسی باستان میتوانند معنای فعل را دگرگون کنند.
- ماده فعل: هر فعل در زبان فارسی باستان از یک ماده تشکیل شده که عبارت است از ریشه فعل افزون بر هجای ماده ساز. مادههای مضارع و التزامی شناسه ویژه دارند.
- شناسه فعلی: شناسههای فعلی شامل شناسههای سه شخص در سه حالت مفرد مثنی و جمع در حالتهای متفاوتی برای ماضی مضارع و نیز گذرا و ناگذر هستند و از این رو شمار شناسههای فعلی که در انتهای افعال فارسی باستان میآیند زیاد است. بین شناسههای مونث و مذکر تفاوتی نیست.
- نمونه:
فعل ماضی barantiy به معنی "میبرند" در فارسی باستان از ریشه فعلی bar تشکیل شده که بهمراه ماده ساز a مجموعاً میشود bara که ماده فعلی مضارع گذرا است. در پایان هم شناسه فعلی ntiy برای سوم شخص جمع نیز به آن اضافه میشود. (bar-a-ntiy) در نتیجه فعل ساخته میشود.
ریشههای فارسی باستانی در زبان فارسی امروز
در اسم و صفت
در ضمیرها
در ریشه فعلها و صرف آنها
در عددها
واژه نامه
هند و ایرانی اولیه | فارسی باستانی | فارسی میانه | فارسی نوین | معنی |
---|---|---|---|---|
* | Ahuramazda | Ohrmazd | Ormazd ارمزد | اهورا مزدا |
*açva | aspa | asp | asb اسب | اسب |
*kāma | kāma | kām | kām کام | دهان |
*daiva | daiva | div | div دیو | نفوذ ناپذیر |
drayah | drayā | daryā دریا | دریا | |
dasta | dast | dast دست | دست | |
*bhāgī | bāji | bāj | bāj باج/باژ | باج |
*bhrātr- | brātar | brādar | barādar برادر | برادر |
bhūmī | būmi | būm | būm بوم | سرزمین |
*martya | martya | mard | mard مرد | مرد |
*māsa | māha | māh | māh ماه | ماه |
*vāsara | vāhara | Bahār | bahār بهار | بهار |
stūpā | stūnā | stūn | sotūn ستون | ستون |
šiyāta | šād | šād شاد | شاد | |
*arta | arta | ard | ord اُرد | ارد |
*draugh- | drauga | drōgh | dorōgh دروغ | دروغ |
دانلود فونت میخی برای ویندوز (هدیه نویسنده به دوستان)کلیک کنید