بیوگرافی علی پروین، بیوگرافی کامل و جالب از علی پروین
کوچه غربیون بازار
بازار تهران یکی از قدیمی ترین محله های تهران می باشد و علی پروین در یکی از کوچه های همین بازار قدیمی به دنیا آمده است . کوچه ای که علی پروین در آن چشم به دنیا گشود، «غریبان » نام داشت . البته او در این محل حضور چندانی نداشت و به خاطر شغل پدر، اعضای خانواده اش محل زندگی را بارها تغییر دادند که آخرین محل در دوران کم سن سالی علی پروین، محله «دولاب »بود.
کودک 10 ساله و بیگانه با شکست
با دوچرخه خود از دور پیدایش می شود.چشمان سبز او باعث شده تا به او «علی زاغی »بگویند. بچه های محل با دیدن دوچرخه سواری او در جامیخکوب می شوند. همه اهل محل باچشمان باز و البته دهان بازتر، نظاره گر هنرنمایی کودکی 10 ساله هستند. او با دوچرخه اش لب جوی آبی ، که عمیق به نظر می رسد، مثل یک بندباز به جلو می راند و آن قدر روی کارش تمرکزدارد که متوجه اطراف نیست . کافی است چرخ جلو درون جوی بیفتد فرمان دوچرخه ،دندان های جلوی علی زاغی 10 ساله را به شکمش بفرستد; یعنی همان بلایی سرش بیاید که سربرخی از بچه های محل آمد، اما کسی شکست خوردن او را ندیده است .
این بود سرآغازی برمعروفیت علی پروین قصه ما. بزرگترهای محل هرگز او را نصیحت نمی کردند; چرا که معتقد بودند «این بچه انرژی فوق العاده ای دارد، نگاهش نافذ است و تا کاری را بلد نباشد، دست به انجام آن نمی زند».
هیچ کس نمی تواند ادعا کند این پسر 10 ساله ،که بعدها به اسطوره فوتبال ایران و البته یکی از 3نفر اول تاریخ ورزش تبدیل شد، الگویی داشته است . خود علی پروین نیز چنین حرفی را تایید می کندو از الگویی فنی ، ورزشی سخن به میان نمی آورد.آری الگوی او خودش بود. جالب این که حتی بچه های بزرگتر از علی پروین، در محل دولاب تهران ،پروین را الگوی خود می دانستند.
دست پروین نمی لرزد
نشاندن نگین روی انگشتر، یکی از مراحل سخت حرفه ای است که علی پروین آن را به عنوان شغل خود انتخاب کرده بود. همان طور که خواندید او در این حرفه خیلی زود به یک استادکار تبدیل شد و علت اصلی این امر هم ،نلرزیدن دست وی بود. پروین با چنان دقتی نگین را روی انگشتر می نشاند که تعجب استادش رابرمی انگیخت . علی پروین برای کار حتی از ذره بین هم استفاده نمی کرد; چون چشمانش به حد کافی تیزبین بود.
با هر یک از دوستان آن روزهای علی پروین که همکلام شوید، به این نتیجه می رسید که علی پروین استعداد بالایی در یادگیری داشته است . به قول معروف ذهنش همه آنچه را که استاد می گفت ،بدون پس و پیش شدن حتی یک «واو» بایگانی می کرد. به قول دوستانش نیز، علی زاغی اگرادامه تحصیل می داد، به طور حتم به یکی ازمردان درجه یک ایران تبدیل می شد اما چون آن زمان درس و مشق اهمیت این روزها رانداشت و بیشتر مردم به خاطر مشکلات اقتصادی به دنبال بیرون کشیدن گلیم خود از آب بودند،پروین نیز کار و کاسبی را از سن پایین شروع کرد.
البته فراموش نکنید که حاج احمد پروین مردثروتمندی بود و علی احتیاجی به کارکردن ، آن هم در سن پایین نداشت ، اما در آن زمان چنین رسم بود که بچه ها، به ویژه پسران ، از سن پایین دنبال یاد گرفتن حرفه ای می رفتند، تا در آینده گرفتار مشکلات اقتصادی نشوند; به همین دلیل علی پروین خیلی زود از درس و مدرسه جدا شدو این در حالی اتفاق افتاد که او به خاطر هوش سرشارش تعجب معلمان خود را نیز برانگیخته بود.
اولین بار که با توپ فوتبال آشنا شد، انگار نیمه گمشده خود را یافته بود. وقتی 4 یا 5 ساله بود،قبل از این که با توپ بازی کند، به آن خیره می شدو مدت زمان زیادی آن را نگاه می کرد. با یک توپ می توانست از کله سحر تا اذان ظهر بازی کند. در ضمن او از همان دوران کودکی کاپیتان بچه های محل بود و کسی اصلا به خود اجازه نمی داد در جایی که علی زاغی حضور داشت ،حرف از کاپیتانی بزند.
البته او خود هرگز ادعای کاپیتانی نمی کرد، اما خداوند به او نیرویی داده بود که همه را به سوی خود جذب می کرد و البته توانایی هایش نیز سرشار بود; چنانچه همان طورکه می دانید او بعدها کاپیتان بی جانشین سال های پرافتخار پرسپولیس و تیم ملی شد.
علی پروین ، انگار کاپیتان به دنیا آمده بود و روز خداحافظی از فوتبال نیز به همه ثابت کرد که فوتبال ایران دیگر کاپیتانی مانند او به چشم نخواهد دید. او برای آخرین بار بازوبند کاپیتانی را در بازی پرسپولیس ، دارایی در سال 1366(27 تیرماه ) به بازو بست .
بعد از رفتن علی پروین، پرسپولیس ، دیگر همچون او رابه خود ندید و البته فوتبال ایران نیز برای همیشه از ستاره ای در حد و اندازه های علی پروین محروم شد.
برگ کوچکی از خاطرات پروین
-علی پروین مانند هر فوتبالیستی مسیرهای ترقی راطی کرد و از «کیان » به تیم ملی رسید. در این تیم زیر نظر «منصور امیر آصفی » کار می کرد که به تیم ملی دعوت شد. در سال 46; زمانی که بازی حساسی با تیم «شهربانی » داشت ، توسط«رایکوف » به تیم ملی جوانان دعوت شد. آن زمان ناصر حجازی و ناصر عبداللهی هم ازهمبازیان او بودند.
-علی پروین سپس از کیان به «پیمان » رفت ، اما پیمان نیزپس از مدتی منحل شد. او می گوید: یک روز درخانه نشسته بودیم که همایون بهزادی و دکتربرومند به سراغم آمدند و به خاطر آنها باپرسپولیس قرارداد امضا کردم .
-علی الهی اولین مربی علی پروین بود که به خاطررفاقت با برادر بزرگتر پروین (عباس ) خواست که پروین در تیم «عارف » بازی کند. او آن زمان 15سال بیشتر نداشت .
-علی پروین می گوید: بهترین بازی عمرم بااسترالیا در پیکارهای مقدماتی جام جهانی 1978 بود که در ورزشگاه آزادی برگزار شد وبازی ، با پاس گل من (1 بر صفر) به سود ما تمام شد.
-علی پروین در مدت بازی اش هیچ الگوی خاصی برای خود در نظر نگرفته بود. زمانی که نوجوان بود، هیچ وقت نمی گفت دوست دارم فلانی شوم یا... او می گفت : می خواهم خودم باشم ; علی پروین.
-زمانی بود که تیم «کریستال پالاس » انگلیس خواهان علی پروین بود و مبلغ پیشنهادی آن زمان برای شماره 7 ایران ، 500 هزار دلار بود. پدرش موافقت خود را اعلام کرد که علی پروین به انگلیس برود، اما مادر گفت : «تو هنوز بچه ای ، آنجا دیوانه می شوی ، نمی توانی دوام بیاوری ... در غربت روحیه ات به هم می ریزد و...» این شد که او ازرفتن به انگلیس منصرف شد.
-اولین اخراج علی پروین مربوط به زمانی است که در بازیهای محلی در خیابان عارف بازی می کرد. او در یک مسابقه حساس با تیم عارف به مصاف تیم پیمان رفت . قضاوت این دیدار هم برعهده رضا غیاثی بود. او فکر کرد چون رضاغیاثی بچه محل اوست ، با خشونت او مدارامی کند، اما زمانی که اولین حرکت خشن را انجام داد، توسط رفیق و هم محلی اش (رضا غیاثی ) ازمیدان اخراج شد.
عکس علی پروین
علی پروین
علی پروین
علی پروین و نوه هایش
بیوگرافی علی پروین
علی پروین
علی پروین
علی پروین
عکس علی پروین
تصاویر علی پروین