استان خوزستان از نگاهی دیگر بصورت مصور! جالبه از دست ندید
مورخان یونانی دوره هخامنشیان و سلوکیان همچون هردوت و گزنفون، نام این سرزمین را سوزیانا، مأخوذ از اسم ایالت و شهر شوش ذکر کردهاند. نویسندگان رومی و یونانی دوره اشکانیان و ساسانیان چون موسی خورنی و استرابون، آن را «سوزیس»، «الیماییس» و «الیمااین» و ساکنان آن را «الیمیان» نوشتهاند ولی بعضی از مورخان همین دوره از جمله آمین مارسلن یونانی، «سوزیانا» ضبط کردهاند.
تا حدود سده 6 هجری قمری، مورخان اسلامی از خوزستان به نام اهواز و مملکت اهواز نام بردهاند. ولی در این ایام جغرافینویسان ایرانی منطقه مورد بحث را خوزستان مینامیدهاند. از این زمان به بعد نام خوزستان رفته رفته از کتابهای جغرافیایی به محیط شعر و ادب نیز وارد شده و در ویس و رامین و شاهنامه فردوسی و ... این نام دیده میشود زیرا خوزستان را به واسطه دارا بودن شکر زیاد به معنی شکرستان میگفتند. از آثار ادبی و تاریخی برمیآید که خوزستان به مناسبت فراوانی شکرش مشهور بوده و مردم ایران از سدههای 3 و 4 هجری قمری به بعد، این منطقه را به نام خوزستان مینامیدهاند.
در رمضان سال 845 هجری قمری، سیدمحمد مشعشع با بسیاری از عشایر عرب به خوزستان حمله کرد و هویزه را که ساکنانش پارسی زبان و عجم بودند، تصرف کرد. این حمله در مبحث تطورات نام سرزمین خوزستان، فصل نوینی باز نمود به این نحو که اعرابی از واسط، دوب، ثبق، نازور و جزایر عراق، با سیدمحمد مشعشع به خوزستان آمدند. اعراب مذکور به سبب وسعت مکان و آبادانی آن سرزمین، در آنجا ساکن شدند و رفته رفته هویزه، خرمشهر، اهواز و شوش تا حدود دزفول، عربنشین شد و حکومت این ناحیه از ناحیه غیر عربنشین جدا شد. اعقاب سیدمحمد، حکومت ناحیه عربنشین را در دست داشتند و قسمتهای شمالی و شرقی خوزستان به دست فرستادگان حکومت مرکزی ایران اداره میشد. از این ایام است که به منظور تفکیک قلمروهای حکومتی، بخش عربنشین را عربستان نامیدند و بخش دیگر به همان نام خوزستان باقی ماند. بنابراین در آخر سده 9 هجری قمری، منطقه خوزستان به دو بخش عربستان و خوزستان تفکیک شده بود. مورخان دوره نادرشاه افشار و کریمخان زند نیز به این مطلب اشاره کردهاند. ذکر نام عربستان به بخشی از خوزستان به زمان قاجاریه نیز کشیده شد به طوری که در احکام و فرمانها نیز ذکر میشد. بعضی از نویسندگان چون صنیعالدوله، لسانالملک سپهر و ...، نام خوزستان را بر هر دو بخش اطلاق کردهاند و برخی چون حاج میرزاحسن حسینی فسایی مؤلف فارسنامه ناصری برای این که ناحیه مزبور از عربستان اصلی تمیز داده شود، کلمه عجم را به آن افزودهاند. با این حال این پیشبینیها نتوانست مانع رواج کلمه عربستان شود و حتی این اسم از زمان سلطنت مظفرالدین شاه قاجار بر سراسر خوزستان اطلاق شد و از این زمان است که سیاحانی که به ایران آمده و به منطقه مزبور مسافرت کردهاند، در سفرنامههای خود، این سرزمین را کلاً عربستان نامیدهاند.
پس از جنگ جهانی اول (1914-1918 میلادی) که موضوع اتحاد اعراب به خوزستان سرایت کرد، شیخ خزعل به امید جدایی خوزستان از ایران و تشکیل حکومتی مستقل به نام عربستان، در اواسط 1303 خورشیدی، کمیتهای به نام «قیام سعادت خوزستان» به عضویت خود و جمعی دیگر دایر کرد. تلاشهای بسیاری به وسیله بیگانگان برای تعمیم نام عربستان و فراموش شدن کلمه خوزستان به کار گرفته شد و این وضع تا سال 1303 خورشیدی که حکومت مرکزی موفق شد پس از چندین سال غفلت از امور خوزستان، به آن ناحیه توجه کند، باقی بود. در این تاریخ نام عربستان به کلی از فرمانها و مکاتبههای دولتی حذف و به «خوزستان» تغییر نام یافت.
استان خوزستان سرزمین هموار، بیعارضه و مستطیل شکلی است که عرض آن از 110 کیلومتر در شمال تا 200 کیلومتر در جنوب تفاوت میکند. جلگه خوزستان از رسوبهای نرم رودخانهای که رشتههای چین خورده زاگرس را پوشاندهاند، به وجود آمده است و تنها در چند نقطه، قلههای این رشته کوهها از زیر رسوبات بیرون آمده و عارضههای مختصری را نمودار ساخته است. استان خوزستان از نظر پستی و بلندی به سه منطقه کوهستانی، جلگهای و ساحلی تقسیم میشود.
کوههای استان خوزستان به ترتیب ارتفاع که در نواحی مختلف استان پراکندهاند عبارتند از:
کوه مونگشت: مونگشت یا منگشت کوهستانی است در شهرستانهای ایذه و لردگان، مرکب از کوههای تنوش، ناشلیل، زردحلقه، نسا، سهپران، سرچاه، قوچه، بدرنگان، سفیدکوه، دشتمر، چلا، جیمه، تیربازک، دوتو، کِله، کلمه، برآفتاب، سردوفون و دوزرد. این کوهستان که از شمال غربی (شرق دریاچه آب بوندان) شروع شده و تا حوالی روستای روریش به طول حدود 80 و عرض بین 20 تا 25 کیلومتر کشیده شده است، پهنهای به وسعت حدود 1850 کیلومتر مربع را زیر پوشش قرار داده و از جنوب شرقی به وسیله کوههای سردوفون و جاشیرکش همچنان ادامه مییابد و از شمال غربی به کوههای زوزرک و کژگرد میپیوندد و جزو یکی از طویلترین رشته کوههای زاگرس است. بلندترین قله این کوهستان 3613 متر ارتفاع دارد که در 55 کیلومتری جنوب شرقی ایذه و 52 کیلومتری غرب لردگان و 13 کیلومتری شمال غربی روستای لیراب واقع است. از دامنههای غربی این کوهستان، رودخانههای هلایجان، ابوالعباس، آب زرک، صیدون و از دامنه جنوبی آن رودخانههای لیراب و سمه سرچشمه میگیرند و رودخانههای خرسان و کارون سراسر دامنه شرقی آن را میپیمایند. بخش عظیمی از این کوهستان را جنگلهای نسبتاً انبوه پوشاندهاند و در منتهیالیه شمالی آن دریاچهای به نام بوندان به ابعاد 2/5×2/5 کیلومتر قرار دارد و دریاچه کوچک دیگری به نام دوتو در دامنه جنوبی آن واقع است.
کوه زنگلاب: کوه زنگلاب در دهستان میانکوه بخش سردشت و در 97 کیلومتری شمال شرقی شهر دزفول، شمال غربی روستای اینوک واقع است و 3357 متر ارتفاع دارد. این کوه سرچشمه آب مودو، رودخانه پول کول و رودخانه شیرون است و از غرب به کوه ملوک و از جنوب به کوه سفیددون متصل است و از کوههای فرعی زاگرس شمرده میشود.
کوه چور: کوه چور در دهستان سوسن از توابع بخش مرکزی شهرستان ایذه و در 30 کیلومتری شمال شرقی شهر ایذه واقع است. ارتفاع آن حدود 3350 متر است. این کوه سرچشمه آب دلی و آب ممبین است و از جانب شمال به کوه مافارون، از جنوب شرقی به کوه تاوارا، از جنوب به کوه تلگه و از غرببه کوه گم زرد متصل میشود و جزو رشته کوههای زاگرس است.
کوه تورک: کوه تورک در دهستان سوسن شهرستان ایذه واقع شده است. این کوه در فاصله 91 کیلومتری شمال غربی ایذه با ارتفاع 3319 متر قرار دارد. این کوه سرچشمه رودخانههای آب بازفت و لب است. این کوه از شمال غربی به کوه لم لی متصل است و از کوههای رشته کوه زاگرس به شمار میرود.
کوه دوتو: کوه دوتو در دهستان هپرو از توابع بخش جانکی و در 58 کیلومتری جنوب شرقی شهر ایذه و شمال شرقی روستای بن شور واقع است و حدود 3170 متر ارتفاع دارد. این کوه از جنوب به کوه کله و از شمال به کوه لیراب متصل است. دامنههای غربی آن به دره رودخانه صیدون منتهی میشود. در دامنه غربی این کوه دریاچه کوچکی به نام دوتو به ابعاد حدود 250×250 متر وجود دارد. آب این دریاچه از چشمه کوچکی که میان کوههای کله و دوتو از زمین میجوشد، تأمین میشود. دامنههای این کوه از جنگل پوشیده شدهاند و جزو کوهستان مونگشت از رشته کوههای زاگرس به شمار میرود.
کوه کله: کوه کِله در دهستان هپرو از بخش جانکی شهرستان ایذه و در 59 کیلومتری جنوب شرقی شهر ایذه و شمال شرقی روستای بن شور واقع است و 3010 متر ارتفاع دارد. این کوه از شمال به کوه دوتو میپیوندد. رودخانه صیدون از غرب، رودخانه اعلاء از جنوب، رودخانه لیراب و سمه از شرق آن جریان دارند. در دامنه غربی کوه کله، چشمهای وجود دارد که آب آن به دریاچهای کوچک به ابعاد حدود 250×250 متر وارد میشود. این دریاچه دوتو نام دارد و در ارتفاع حدود 1680 متری واقع است. کوه کِله جزو کوهستان مونگشت از رشته کوههای زاگرس به شمار میرود و دامنههای آن پوشیده از جنگل است.
کوه مهره: کوه مهره به ارتفاع 2849 متر در دهستان اسوار بخش مرکزی و در 54 کیلومتری جنوب شرقی شهر رامهرمز، جنوب روستای ماوی واقع است. این کوه از شمال غربی به کوه تنبلان، از جنوب به کوه چادون، از جنوب شرقی به سیاه کوه متصل است و جزو رشته کوه سفید از کوهستان بزرگ زاگرس به شمار میرود. این کوه پوشیده از جنگل است و در مرز شهرستانهای رامهرمز، ایذه و کهگیلویه قرار دارد.
کوه منگ رضا: کوه مَنگ رضا به ارتفاع 2818 متر در دهستان میان کوه بخش سردشت و در 92 کیلومتری شمال شرقی دزفول قرار دارد. رودخانههای پول کول تالوک، آب الموم و شیرون از این کوه سرچشمه میگیرند. این کوه که از شمال غربی به سوی جنوب شرقی به طول 23 کیلومتر و عرض متوسط 3/5 کیلومتر کشیده شده است، از جنوب شرقی به کوه سفیددون متصل است و دامنههای شرقی و شمالی آن به دره رودخانه پول ول و دامنه غربی آن به دره الموم منتهی میشود و جزو کوهستان زاگرس به شمار میرود.
کوه تاراز: کوه تاراز در دهستان سوسن از بخش مرکزی شهرستان ایذه و در 67 کیلومتری شمال غربی شهر ایذه و شمال روستای چال گوراب قرار دارد. این کوه حدود 2743 متر ارتفاع دارد و سرچشمه آب چلو میباشد. کوه تاراز از شمال غربی به کوه للر، از جنوب به کوه تخت سرشط متصل است. دامنههای شرقی آن به آب بازفت منتهی میشوند. این کوه نیمه جنگلی و جزو رشته کوههای زاگرس است.
کوه جیمه: کوه جیمَه در دهستان منگشت (ابوالعباس) بخش جانکی شهرستان ایذه و در 46 کیلومتری جنوب شرقی شهر ایذه و شرق روستای زرم قرار دارد. ارتفاع این کوه 2598 متر است. این کوه سرچشمه آب زرک و رودخانه صیدون میباشد و جزو کوهستان مونگشت از رشته کوههای زاگرس است.
کوه مونار: کوه مونار به ارتفاع حدود 2530 متر در 63 کیلومتری شمال شرقی شهر مسجد سلیمان واقع است. رودهای تینا، تالوک و شیرون از کوه مونار سرچشمه میگیرند. این کوه از شمال غربی به کوه سفید دون، از جنوب غربی به کوه نونار و از جنوب شرقی به کوه دلا میپیوندد و جزو کوهستان بزرگ زاگرس است. کوه مونار به صورت رشتهای تقریباً از شمال به جنوب به طول 23 کیلومتر کشیده شده است و بخشهای جنوبی آن پوشیده از جنگلهای بلوط است.
کوه برده نخش: کوه بَردِه نخش در 44 کیلومتری شمال شهر ایذه قرار دارد. این کوه حدود 2450 متر ارتفاع دارد و سرچشمه آب برده نخش است. از شمال به کوه فرگه و از شرق به کوه سفید متصل میشود. دامنههای غربی آن به دره برده نخش منتهی میگردد. این کوه جنگلی و از کوهستان زاگرس است.
کوه چادون: کوه چادون به ارتفاع 2430 متر در دهستان اسوار بخش مرکزی و در 53 کیلومتری جنوب شرقی شهر رامهرمز و شمال شرقی روستای دره بید واقع است. رودخانههای سندان و تلخ از این کوه سرچشمه میگیرند. از غرب به کوه تنبلان میپیوندد. تنگ سندان که در شرق این کوه قرار دارد، آن را از سیاه کوه جدا میکند. این کوه پوشیده از جنگل و جزو رشته کوه سفید کوهستان بزرگ زاگرس است.
کوه تاوارا: کوه تاوارا در دهستان سوسن از بخش مرکزی شهرستان ایذه و در 27 کیلومتری شمال شرقی شهر ایذه و شرق روستای شیمن قرار دارد و ارتفاع آن حدود 2350 متر است. این کوه از شمال غربی به کوههای چور و تلگه میپیوندد و دامنه غربی آن به تنگ تاگمه منتهی میشود. این کوه جنگلی و از رشته کوههای زاگرس است.
کوه اشکفت دراز: کوه اشکفت دراز در دهستان تشان بخش مرکزی شهرستان بهبهان و در 43 کیلومتری شمال غربی شهر بهبهان واقع است. ارتفاع آن 2331 متر میباشد و سرچشمه رودخانه قلات است. این کوه به صورت رشتهای به طول حدود 45 کیلومتر و عرض متوسط 11 کیلومتر از شمال غربی به سوی جنوب شرقی کشیده شده است و بخشی از آن را جنگلهای بلوط پوشانیدهاند.
کوه دقولا: کوه دقولا در 75 کیلومتری شمال غربی شهر مسجد سلیمان به ارتفاع 2248 متر قرار دارد و سرچشمه آب ری فی فی، آب کولسی، آب برد نرگس، و رود هرکش است. این کوه از غرب به کوه تیتمله و جیرکوه، از جنوب شرقی به کوه میرخشک و از جنوب به کوه کمره متصل است و جزو کوهستان زاگرس به شمار میرود.
سلطان ابراهیم: کوه سلطان ابراهیم در دهستان سوسن از بخش مرکزی شهرستان ایذه و در 42 کیلومتری شمال شهر ایذه و جنوب روستای صالح واقع است. این کوه حدود 2200 متر ارتفاع دارد و سرچشمه آب برده بخش نخش و آب کارتا میباشد. کوه سلطان ابراهیم از جانب جنوب شرقی به کوه گم زرد و از جنوب به کوه لَندِر متصل میشود. دامنه شمالی و شرقی آن به دره برده نخش و بخشی از دامنه جنوبی آن به دره کارتا و دامنه غربی آن به دره رودخانه کارون منتهی میشود. این کوه که به صورت رشته باریکی به طول 19 کیلومتر کشیده شده، پوشیده از جنگل است و از کوهستانهای زاگرس به شمار میرود.
کوه تنبلان: کوه تنبلان به ارتفاع 2110 متر در دهستان اسوار (ابوالفارس) از بخش مرکزی و در 43 کیلومتری شرق شهر رامهرمز، جنوب روستای درّه بنی قرار دارد. این کوه از شمال غربی به کوه بنار کموتران و کوه گردکی، از جنوب به کوه چتلین، از شمال به کوه سام و از جنوب شرقی به کوه مهره متصل است. این کوه جزو رشته کوه سفید از کوهستان بزرگ زاگرس به شمار میرود و پوشیده از جنگل است.
کوه دلا: کوه دِلا در دهستان ایوه از توابع بخش مرکزی شهرستان ایذه و در 58 کیلومتری شمال غربی شهر ایذه و شمال غربی روستای ایوه قرار دارد. این کوه حدود 2050 متر ارتفاع دارد و سرچشمه آب شلا و آب سر حوض است. کوه دِلا از جانب شمال غربی به کوه مونار میپیوندد و دامنه جنوبی آن به رودخانه کارون منتهی میشود. این کوه جنگلی و از کوهستانهای زاگرس است.
کوه جیگری: کوه جیگَری در 55 کیلومتری شمال شرقی شهر مسجد سلیمان واقع است و حدود 2050 متر ارتفاع دارد. این کوه سرچشمه رودخانههای تالوک و تینا است و از شرق به کوه نونار میپیوندد و جزو کوهستان زاگرس به شمار میرود.
کوه کرناس: کوه کُرناس در دهستان میانکوه از بخش سردشت و در 66 کیلومتری شمال شرقی شهر دزفول، شمال شرقی نیم ایستگاه کرناس واقع است و ارتفاع آن حدود 1950 متر است. این کوه از جنوب شرقی به کوه برآفتاب و از شرق به کوه ملهبستان متصل میشود و راه آهن سراسری ایران از دامنههای غربی آن میگذرد و رودخانه دز نیز از این دامنه عبور میکند. این کوه از کوهستانهای زاگرس است.
کوه علامت کوه: علامت کوه در 61 کیلومتری شمال شهر مسجد سلیمان و شمال غربی امامزاده بابا حسن قرار دارد و ارتفاع آن حدود 1950 متر است. این کوه به طول 16 کیلومتر و عرض 2/5 کیلومتر به صورت رشته باریکی از شمال غربی به جنوب شرقی کشیده شده و از غرب به کوه کمره و از شمال شرقی به کوه شیرکان متصل است و جزو کوهستان زاگرس شمرده میشود.
کوه آبنگون: کوه آبنِگون در 55 کیلومتری شمال شرقی شهر اندیمشک و جنوب شرقی امامزاده احمد قرار دارد. این کوه حدود 1930 متر ارتفاع دارد و سرچشمه رودخانه دمدم است.
کوه بدرنگان: کوه بدرنگان در 28 کیلومتری شرق ایذه و غرب روستای رباط واقع است و 1910 متر ارتفاع دارد. این کوه از شمال شرقی به کوه قوچه میپیوندد و جزو کوهستان مونگشت از رشته کوههای زاگرس به شمار میرود.
کوه قلعه نجف: کوه قلعه نجف به ارتفاع 1765 متر در دهستان اسوار بخش مرکزی شهرستان رامهرمز و در 37 کیلومتری جنوب شرقی شهر رامهرمز واقع است. سرچشمه آب دره نج، آب ابوالفارس و رودخانه تلخ از این کوه است. رشتهای از مجاور روستای دالون واقع در شمال غربی تا تنگ انارج واقع در جنوب شرقی به طول 26 کیلومتر کشیده شده و رودخانه تلخ، سراسر دامنه شرقی آن را طی میکند. این کوه پوشیده از جنگل و جزو کوهستان بزرگ زاگرس است.
کوه اییر: کوه اییر در 48 کیلومتری شمال شرقی اندیمشک و غرب روستای کرگو واقع است. ارتفاع آن حدود 1744 متر است. این کوه از شمال غربی به کوه بن لاله متصل میباشد و رودخانه دمدم دامنه شرقی آن را دور میزند.
کوه بنار کموتران: کوه بنار کموتران در 57 کیلومتری جنوب شرقی شهر ایذه واقع است. این کوه حدود 1665 متر ارتفاع دارد و سرچشمه آب جوک است. بنار کموتران از غرب به کوه گردکی و از جنوب به کوه تنبلان و از جنوب شرقی به کوه سام متصل است و شاخهای از رشته کوههای زاگرس به شمار میرود.
کوه تخت سرشط: کوه تخت سرشط در دهستان سوسن از بخش مرکزی و در 59 کیلومتری شمال شهر ایذه و جنوب روستای گرداب واقع است. این کوه حدود 1650 متر ارتفاع دارد و آبهای چلو و سوسن از این کوه سرچشمه میگیرند. این کوه جنگلی و از کوهستانهای زاگرس است.
کوه برآفتاب: کوه برآفتاب در دهستان میانکوه بخش سردشت شهرستان دزفول و در 63 کیلومتری شمال شرقی شهر دزفول و شمال شرقی ایستگاه راه آهن تلهزنگ واقع است. این کوه حدود 1650 متر ارتفاع دارد و سرچشمه آب گورپه است. کوه برآفتاب از شرق به کوه کیماسی، از شمال به کوه ملهبستان و از شمال غربی به کوه کرناس متصل میشود و جزو کوهستان زاگرس محسوب میگردد.
کوه خیز: کوه خیز در دهستان منصوری بخش مرکزی شهرستان بهبهان و در 25 کیلومتری غرب شهر بهبهان و شرق روستای علمدار واقع است و 1637 متر ارتفاع دارد. این کوه از دره رودخانه مارون واقع در حدود روستای تنگ تکاب، شروع شده و تا بستر رودخانه خیرآباد و روستای پادوک به طول 27 کیلومتر و عرض متوسط 5 کیلومتر کشیده شده و از جنگلهای بلوط پوشیده است.
کوه تخت کاشون: کوه تختِ کاشون در دهستان ایوه بخش مرکزی شهرستان ایذه و در 39 کیلومتری شمال غربی شهر ایذه و جنوب شرقی روستای ایوه قرار دارد. این کوه حدود 1618 متر ارتفاع دارد و از شمال به کوه گزیر متصل است و دامنههای شرقی و غربی آن به رودخانه کارون منتهی میشوند. دره دلی واقع در دامنه جنوب غربی، این کوه را از کوه جلا جدا میکند. کوه تخت کاشون جنگلی است و جزو رشته کوههای زاگرس به شمار میرود.
کوه دوتالکی: این کوه در 53 کیلومتری شمال شهر مسجد سلیمان قرار دارد. ارتفاع این کوه 1595 متر میباشد و سرچشمه رودخانههای تالوک، اوجدان، آب پیدا و آب برکه است. این کوه از جنوب به کوه گریوه متصل و جزو کوهستان زاگرس است.
کوه هفت تنان: کوه هفت تنان در دهستان سردشت از توابع بخش سردشت شهرستان دزفول و در 52 کیلومتری شمال شرقی شهر دزفول و 12 کیلومتری شمال شرقی سردشت واقع است. ارتفاع آن حدود 1570 متر میباشد و سرچشمه رودخانههای سردشت، شور و شیرین است.
کوه ده لتون: کوه ده لتون در 42 کیلومتری شمال شرقی شهر مسجد سلیمان قرار دارد. این کوه 1550 متر ارتفاع دارد و سرچشمه آب سرحوض است. کوه دهلتون از جنوب شرقی به کوه شوایی، از شمال غربی به کوه آرام و از شمال به کوه دلا متصل است و دامنه جنوبی آن به رودخانه سبز آب منتهی میشود. این کوه نیمه جنگلی و جزو کوهستان زاگرس است.
کوه تکوتر: کوه تکوتَر در دهستان مرغا از توابع بخش مرکزی شهرستان ایذه و در 23 کیلومتری شمال غربی شهر ایذه و شمال غربی روستای شبکوری واقع است. این کوه حدود 1521 متر ارتفاع دارد و سرچشمه رود گیلا میباشد. این کوه نیمه جنگلی و از کوهستان زاگرس است.
کوه گِردکی: کوه گِردکی به ارتفاع 1513 متر در دهستان رستمآباد بخش مرکزی در 32 کیلومتری شمال شرقی شهر رامهرمز، شمال غربی روستای دالون واقع است. این کوه از جنوب شرقی به کوه تنبلان و کوه بنار کموتران متصل میشود و رودخانه اعلاء از دامنه شمالی آن میگذرد. قسمت بزرگی از این کوه از جنگل پوشیده شده و جزو کوهستان بزرگ زاگرس به شمار میرود.
کوه دز: کوه دز در دهستان لویس از توابع بخش سردشت شهرستان دزفول و در 60 کیلومتری شمال شرقی شهر دزفول، شمال روستای توه قرار دارد. این کوه حدود 1463 متر ارتفاع دارد و از شمال غربی به کوههای کرناس و آبنگون و از جنوب غربی به کوه تولوز متصل میشود. دامنههای شرقی و جنوبی آن به دره رودخانه دز منتهی میگردد و از کوهستانهای زاگرس است.
کوه آسماری: کوه آسماری به ارتفاع 1391 متر در 28 کیلومتری جنوب شرقی شهر مسجد سلیمان قرار دارد. این کوه از دره رودخانه شور به سوی جنوب شرقی تاتنگ زندان به طول 26 و عرض 5 کیلومتر کشیده شده است و درهای به نام دره گاومیشی به موازات دامنههای شرقی این کوه تا رودخانه شور قرار دارد. بخشی از ارتفاعات نزدیک به قله آن را جنگلهای بلوط فرا گرفتهاند و تنگ گل ترش در دامنه شرقی آن واقع است.
کوه اسفندیاری: کوه اسفندیاری در دهستان سردشت از توابع بخش سردشت شهرستان دزفول و در 59 کیلومتری شمال شرقی شهر دزفول واقع است و 1250 متر ارتفاع دارد. این کوه از شمال به کوه ملر میپیوندد و رودهای چم چولی و رود سرخ از دامنههای شرقی و غربی این کوه سرچشمه میگیرند.
کوه چاله بلوطک: کوه چاله بلوطک به ارتفاع 1150 متر در 31 کیلومتری شمال شرقی شهر مسجد سلیمان و جنوب غربی امامزاده احمد بلد قرار دارد. این کوه سرچشمه رودخانه باغ شاهو میباشد و از جنوب شرقی به کوه بابا زاهد و از شمال غربی به کوه سریک متصل میشود و جزو کوهستان زاگرس به شمار میرود.
کوه جیرکوه: کوه جیرکوه در دهستان سردشت از توابع بخش سردشت شهرستان دزفول و در 65 کیلومتری شمال شرقی شهر دزفول واقع است و حدود 1050 متر ارتفاع دارد. آب کولسی و رودخانه شوراز این کوه سرچشمه میگیرند. جیرکوه از غرب به کوه نیرو و از شمال به کوه تیت مله و از شرق به کوه دقولا متصل میشود و بخشی از مرز شهرستانهای مسجد سلیمان و شوشتر را تشکیل میدهد و جزو رشته کوههای زاگرس است.
کوه چیتوک: کوه چیتوک در 29 کیلومتری شمال شهر مسجد سلیمان به ارتفاع 1000 متر واقع است. این کوه از غرب به کوه رگ هلیل متصل است و دامنههای جنوبی آن به رودخانه کارون منتهی میشوند.
کوه سرّیک: کوه سرّیک در 37 کیلومتری شمال مسجد سلیمان واقع است و حدود 1000 متر ارتفاع دارد. این کوه از جنوب شرقی به کوههای چاله بلوطک و بابا زاهد متصل است و توأمان به صورت رشتهای از شمال غربی به سوی جنوب شرقی به طول 26 و عرض حدود 6 کیلومتر کشیده شده است. رودخانه باغ شاهو از این کوه سرچشمه میگیرد و جزو کوهستان زاگرس محسوب میشود.
کوه قلعه احمد و محمد: کوه قلعه احمد و محمد در دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بهبهان در 20 کیلومتری جنوب شرقی شهر بهبهان واقع است و حدود 785 متر ارتفاع دارد. این کوه به صورت رشته باریک نسبتاً طویلی به طول حدود 19 کیلومتر و عرض 1/5 کیلومتر از شمال غربی به سوی جنوب شرقی کشیده شده و در آنجا به کوه رمهچر میپیوندد.
کوه خورو: کوه خورو در دهستان شهی از بخش سردشت شهرستان دزفول و در 52 کیلومتری شمال شرقی شهر دزفول، شمال ایستگاه راه آهن شهبازان واقع است و حدود 700 متر ارتفاع دارد. این کوه از شمال شرقی به کوه تولوز میپیوندد و خط آهن تهران- اهواز از دامنه جنوبی آن میگذرد و دامنه غربی آن به رودخانه دمدم منتهی میشود.
کوه تنگوان: کوه تنگوان در 28 کیلومتری شمال شهر دزفول و شرق روستای قلعه رستم واقع است و 678 متر ارتفاع دارد. این کوه در جنوب غربی سدّ دز قرار دارد و دامنههای غربی آن به خط آهن تهران- اهواز و رودخانه بالارود منتهی میشوند.
کوه پازنان: کوه پازنان در دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بهبهان و در 17 کیلومتری جنوب غربی شهر بهبهان قرار دارد. این کوه 671 متر ارتفاع دارد و سرچشمه آب خروار است. بخشی از این کوه که از جانب شمال غربی به سوی جنوب شرقی کشیده شده در شهرستان بندر ماهشهر واقع گردیده است و روستای پازنان در دامنه شرقی آن جای دارد و راه اتومبیلرو آغاجاری به بهبهان، آن را از سوی غرب محدود میسازد.
کوه سیاه: کوه سیاه رشته کوهی است در شهرستانهای شوشتر و مسجد سلیمان و مرکب است از کوههای خیاط، شاه، سیاه و قلعه گبری که از حوالی روستای پنج میلی شروع شده و رو به سوی جنوب شرقی تا شمال هفتگل به طول 77 و عرض متوسط 6 کیلومتر کشیده شده است. بلندترین قله این رشته به نام کوه سیاه حدود 650 متر ارتفاع دارد که در 31 کیلومتری جنوب مسجد سلیمان و شرق نفت سفید واقع گردیده است. دامنههای شرقی این ارتفاعات به رودخانه شور منتهی میشوند و راه اتومبیلرو رامهرمز به شوشتر از دامنههای غربی آن میگذرد.
کوه چرخینهها: کوه چرخینهها به ارتفاع 599 متر، در دهستان عقیلی بخش گتوند و در 28 کیلومتری شمال شهر شوشتر قرار دارد. این کوه بخشی از مرز میان شهرستانهای شوشتر و مسجد سلیمان را تشکیل میدهد.
کوه سردول: کوه سردول در دهستان سردشت از توابع بخش سردشت شهرستان دزفول و در 38 کیلومتری شرق دزفول، و 11 کیلومتری جنوب غربی سردشت واقع است. این کوه حدود 580 متر ارتفاع دارد و سرچشمه آب کگارس است. از جنوب غربی به کوه جاستون شاه و از شمال شرقی به کوه گچ متصل است و در مرز میان شهرستانهای دزفول، شوشتر و مسجد سلیمان قرار دارد.
کوه چاله شاه: کوه چاله شاه در دهستان عقیلی بخش گتوند و در 27 کیلومتری شمال شوشتر و شرق امامزاده شیخ سلیمان واقع است و حدود 550 متر ارتفاع دارد. دامنههای جنوبی این کوه به رودخانه کارون منتهی میشوند. جزو کوهستان بزرگ زاگرس است.
کوه گچ خلج: کوه گچ خلج به ارتفاع 520 متر در 25 کیلومتری شرق شهر شوشتر واقع است. این کوه از شمال غربی به کوه گچ، از شمال به کوه توگاه، از شرق به کوه مهک متصل است. رودخانه شور دامنه جنوبی و غربی آن را دور میزند و راه اتومبیلرو مسجد سلیمان به دشت لالی از دامنه شرقی آن میگذرد. این کوه جزو کوهستان بزرگ زاگرس است.
کوه فدلک: کوه فدلک به ارتفاع حدود 372 متر در دهستان گندزلو از بخش مرکزی شهرستان شوشتر و در 6 کیلومتری شمال شرقی شهر شوشتر قرار دارد. دامنههای شمالی این کوه به رودخانه شور و دامنههای غربی آن به رودخانه کارون منتهی میشوند و امامزاده رضا در دامنه شرقی آن قرار دارد.
کوه زیدون: کوه زیدون در دهستان درونک بخش زیدون شهرستان بهبهان و در 39 کیلومتری جنوب غربی بهبهان و جنوب روستای درونک واقع است و ارتفاع آن حدود 281 متر است. این کوه از غرب به کوه تل خدا و از شرق به کوه بند گلال متصل است و شهرستانهای بهبهان و بندر ماهشهر را از هم جدا میکند.
کوه میش داخ: کوه میش داخ یا میش داغ در 85 کیلومتری شمال غرب اهواز و 30 کیلومتری شمال بستان قرار دارد. ارتفاع آن حدود 270 متر است. این کوه از شمال غربی به سوی جنوب شرقی به طول 35 و عرض 3 تا 7 کیلومتر کشیده شده و شهرستانهای اهواز و دشت آزادگان را از هم جدا میکند.
کوه پاگچ: کوه پاگچ در دهستان عریض بخش مرکزی در 26 کیلومتری شمال غربی رامهرمز، غرب روستای دروازه قرار دارد و ارتفاع آن 250 متر است. این کوه به صورت رشته ارتفاعات پستی از جنوب نفت سفید شروع شده و رو به سوی جنوب شرقی تا غرب هفتگل به طول 31 و عرض متوسط 3 کیلومتر کشیده شده و شهرستانهای رامهرمز و مسجد سلیمان را از یکدیگر جدا میسازد. رودخانه کندک و همچنین راه اتومبیلرو رامهرمز به هفتگل این رشته کوه را قطع میکند.
کوه کوشکک: کوه کوشکک در دهستان گندزلو از بخش مرکزی و در 6 کیلومتری شمال شهر شوشتر، جنوب روستای کوشکک دو پیران قرار دارد و دارای حدود 250 متر ارتفاع است. این کوه از جنوب غربی به کوه نعل شکنان متصل میشود دامنههای شرقی آن به رودخانه کارون منتهی میشوند.
کوه میشون: کوه میشون در دهستان درونک از بخش زیدون شهرستان بهبهان و در 42 کیلومتری جنوب غربی شهر بهبهان و غرب روستای چاه شیرین قرار دارد و حدود 233 متر ارتفاع دارد. این کوه شهرستانهای بهبهان و بندر ماهشهر را در دهستانهای درونک و هندیجان از هم جدا میکند.
کوه تل خدا: کوه تل خدا در دهستان هندیجان از توابع بخش هندیجان شهرستان بندر ماهشهر در 25 کیلومتری شمال شرقی هندیجان واقع است و حدود 173 متر ارتفاع دارد. این کوه از شمال غربی به کوه میشون و از شرق به کوه زیدون متصل است و شهرستانهای بهبهان و بندر ماهشهر را از یکدیگر جدا میکند.
کوه مشرهات: کوه مشرهات در 20 کیلومتری جنوب شرقی شهر اهواز واقع است. این کوه حدود 153 متر ارتفاع دارد و از شمال غربی به کوه مدرسه و از جنوب شرقی به کوه سربال متصل است.
کوه خنزیره: این کوه در 60 کیلومتری جنوب شرقی شهر اهواز قرار دارد. ارتفاع آن حدود 150 متر است و از سوی جنوب شرقی به کوه خرفخون میپیوندد.
کوه مویلهه: کوه مویلهه در دهستان صفاییه از توابع بخش هندیجان شهرستان بهبهان و در 56 کیلومتری شمال شرقی بندر ماهشهر و شرق روستای مویلهه واقع است و حدود 150 متر ارتفاع دارد.
کوه خرفخون: کوه خَرَفخون در 66 کیلومتری جنوب شرقی شهر اهواز و شرق روستای سودان واقع است. این کوه حدود 143 متر ارتفاع دارد و از شمال غربی به کوه خنزیره متصل است.
تپه فولیآباد: تپه فولیآباد در 16 کیلومتری شمال غربی شهر اهواز قرار دارد. ارتفاع این تپه حدود 60 متر است.
کوه الله اکبر: کوه الله اکبر در دهستان حومه بخش مرکزی در 10 کیلومتری شمال شهر سوسنگرد واقع است و حدود 55 متر ارتفاع دارد.
کوه آتش (تشکوه): کوه آتش در شرق شهرستان رامهرمز در فاصله 6 کیلومتری روستای ماماتین در جاده رامهرمز- ابوالفارس واقع شده است که از گذشتههای دور تاکنون به صورت شبانهروز در حال سوختن است و با توجه به این حالت، مردم محلی به این کوه «تشکوه» (به معنای کوه آتش) میگویند. به گفته کارشناسان زمینشناسی دلیل شعلهور شدن آتش در این کوه وجود گوگرد در زمین و متصاعد شدن گاز طبیعی از عمق زمین به سطح میباشد. گازهای هیدروکربوری از لایههای مختلف زمین عبور کرده و از هر شکاف و درزی در سطح زمین به بیرون شعلهور میشوند. روشنی آتش این کوه در تاریکی شب جلوه زیبایی به منطقه میبخشد به طوری که گردشگران زیادی در ساعات شب از آن بازدید مینمایند. مسئله قابل توجه این است که در مجاورت این کوه به دلیل وجود گاز متصاعد شده در هوا نمیتوان آتش دیگری روشن کرد. علیرغم زیبایی بینظیر و اهمیت علمی این کوه هیچ تابلویی برای شناسایی این محل وجود ندارد و علاقهمندان برای رسیدن به این منطقه نیازمند راهنمایی افراد بومی میباشند.
اشکفت (غار) سلمان: بالای درهای در جنوب ایذه در نقطهای که به شهر مسلط است تاق بزرگی از سنگ طبیعی وجود دارد که از نظر زیبایی و عظمت خیرهکننده است. درون آن چشمه آب شیرینی جاری است و در فصول بارندگی از بالای تاق، آبشار خروشانی جاری میشود. در این محل 4 نقش برجسته از دوره عیلامیان دیده میشود. اشکفت سلمان در زمان عیلامیها و حتی تا هزارههای بعد از آن نیز مکان مقدس و نیایشگاه بوده است. برای همین به آن نیایشگاه «تاریشا» هم گفته میشود که برگرفته از نام یکی از ایزدبانوهای عیلامی است. از میان 4 سنگنگاره این منطقه دوتای آنها درون غار و دوتای دیگر بیرون از غار شکل گرفتهاند و همه آنها متعلق به یکی از شاهان محلی عیلام به نام «هانی» (2700 پیش از میلاد) است که بر آیاپیر (نام ایذه در زمان عیلامیان) حکمرانی میکرده است.
اولین نقش برجسته نیایش هانی به همراه وزیرش؛ «شورترورو» و خانواده او است. شاه در جلو ایستاده و همگی آستین کوتاه بر تن دارند و بدون کفش هستند. همسر هانی به نام «هوهین» یا «آماتنا» پشت وزیر ایستاده است. جلوی شاه یک آتشدان قرار دارد و فرزند شاه به خاطر اهمیت کمتری که نسبت به بقیه دارد، کوچکتر حجاری شده است. همه افراد از سمت چپ طراحی شدهاند و روی نگاهشان به سمت غار کوچکی است که درون اشکفت قرار دارد. با توجه به نوشتههای میخی اطراف تصاویر چنین برمیآید که هانی خواسته تصاویر خود و خانوادهاش بر کوه مقدس نقش شوند تا الهه تاریشا از آنان محافظت کند. وی در بخشهایی از این کتیبه به اعمال دینی و قربانیهایی که برای خدایان کرده اشاره میکند و از آنان میخواهد که خانواده و سرزمین او را در پناه خود نگه داشته و کسانی را که در آینده به این نگارهها آسیب بزنند یا اشیای ارزشمندی را که گویا در آن نیایشگاه قرار داده بوده به سرقت ببرند، نابود کرده و به نفرین و نیستی دچار کنند.
نقش برجسته شماره دو همانند نقش شماره یک است ولی این بار هانی به همراه همسر و پسرش ایستاده است و در حالت ایستادن آنها احترام دیده میشود. حالتی که همسر هانی دارد همانند حالتی است که مجسمه ناپیراسو همسر اونتاش گال دارد. این مجسمه 1800 کیلوگرمی در کاوشهای شوش به دست آمده است. تصویر نقش زن باوقار نشان از اهمیت زن در دوران عیلامی دارد.
نقش برجسته شماره سه در ارتفاع 3 متری بر سنگ حک شده است و کاملاً درون اشکفت قرار دارد. در کنار آن سنگ نوشتهای به خط عیلامی کنده شده است و هانی به تنهایی در حال نیایش است و برخلاف نقوش 1 و 2، پادشاه از سمت راست حجاری شده است بنابراین میتوان نتیجه گرفت فضای میانی نقش برجسته 2 و 3، مرکز نیایشگاه بوده است. این تصاویر مورد حمله یادگاریهای بازدیدکنندگان قرار گرفته و از آنجا که در زیر اشکفت رطوبت زیادی وجود دارد، به شدت آسیب دیدهاند.
نقش برجسته چهار به شدت آسیب دیده است و در آن تصویر یکی از خدایان حجاری شده است ولی جزئیات قابل تشخیص نیست. پاهای مجسمه بر روی پایهای قرار دارند و ریش بلند او به سینه میرسد.
نگارههای اشکفت سلمان از چند جهت دارای اهمیت میباشند. نخست آن که بزرگترین کتیبه به خط میخی عیلامی در این مکان نوشته شده است و دیگر آن که برای نخستین بار تصویر یک زن دوشادوش نقش یک مرد در مراسم آیینی دیده میشود. متأسفانه به دلیل فرسایش حاصل از عوامل طبیعی و انسانی و عدم محافظت صحیح، تشخیص بخشهای زیادی از این سنگنگارهها دشوار است اما با این همه باز هم میتوان شکوه آیاپیر را بر سینه کوه احساس کرد و به آن تمدن چند هزار ساله بالید. در کنار این نقوش یک ساختمان ویرانه قرار دارد و کنار آن یک غار کوچک طبیعی دیده میشود. گفته میشود این ساختمان متعلق به سلمان فارسی بوده و نیایشگاه او بوده است ولی در واقع این ساختمان به دوره اتابکان تعلق دارد. شاید دلیل این که نام این دره را اشکفت سلمان نهادهاند به خاطر تقیهای باشد که برای حفظ آثار تاریخی انجام میدادند مانند قبر مادر سلیمان یا تخت سلیمان.
*اشکفت یا شِکَفت در فارسی به معنی غار و دخمه است.
غار پِبدِه: این غار یکی از مهمترین غارهای استان خوزستان است که در شمال شهرستان لالی در گسترهای عشایری در مسیر آبشار آرپناه و در کوه انبار سفید در ارتفاع 1900 متری از سطح دریا واقع شده است. آثار زندگی از 17 هزار سال پیش در این غار به دست آمده است و پروفسور رمان گیرشمن که بیش از 60 سال پیش بازدیدی از این غار داشته است مینویسد: «در بهار سال 1949 میلادی (1328 خورشیدی) ما نخستین بار در ایران، آثار بقایای انسان عهد حجر قدیم یا عصر پارینه سنگی (Paleolithic) را در حفاری غاری در تنگ پِبِدا در کوههای بختیاری واقع در شمال شرقی شوشتر، تشخیص دادیم». این غار تاریخی- طبیعی توسط گروه کوهنوردی نسیم اندیمشک و انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا به طور کامل شناسایی و نقشهبرداری شد. پس از عبور از دهانه کوچک غار، تالار برزگی قرار دارد که سقف گنبدی زیبایی دارد. دیوارهای این گنبد سفید رنگ است و خالهایی منظم به رنگ مشکی بر آن نقش بسته است. ارتفاع تالارهای این غار 27 متر میباشد که این امر در مقایسه با ارتفاع تالارهای دیگر غارهای منطقه که بیش از 3 متر نیست، از شگفتیهای غار پبده محسوب میشود. سنگچینهایی در درون غار وجود دارد که به نظر دستساز میرسند. همچنین حفرهای بزرگ نیز در کف میانه غار وجود دارد که حوضچهای را به وجود آورده و احتمالاً کاربرد آبانبار داشته است. این غار حدود 103 متر طول دارد. نخستین دهانه ورودی غار 40/5 متر طول و 3 متر ارتفاع دارد. کمترین عرض غار 6 متر و بیشترین عرض غار حدود 20 متر میباشد. نام پبده از نام طایفهای گرفته شده است که در روزگاران گذشته در این محدوده زندگی میکردند.
متأسفانه علیرغم اهمیت تاریخی و طبیعی، این غار به حال خود رها شده است و از آن هیچ محافظتی نمیشود و تنها استفادهکنندگان و بازدیدکنندگان این غار دامداران عشایر و گوسفندان آنها هستند و آتش گرفتن این غار باستانی و مرگ خفاشهای آن تنها بهانهای بود تا غارنوردان و دوستداران طبیعت به تکاپو بیفتند و از این منطقه دیدن کنند.
استرابون؛ جغرافیدان عهد باستان، خوزستان را از حاصلخیزترین جلگههای جهان میداند زیرا رودخانههای زیادی این دشت را مشروب میکرده و امکان کشاورزی و آبادانی را در این منطقه میسر میساخته است .
قسمت جلگهای استان خوزستان در قسمت جنوب و غرب استان واقع شده و در نتیجه فرسایش رسوبات جوان در دوره ترشیاری به وجود آمدهاند و هنوز تپههایی از ساختمان گذشته آن در اطراف اهواز به چشم میخورد. قسمت اعظم جلگه خوزستان از آبرفتهای رودهای کارون، کرخه و جراحی تشکیل شده است. این جلگه با شیب ملایمی به سوی جنوب تا سواحل خلیج فارس امتداد دارد و حدود 180 کیلومتر با خلیج فارس مرز دارد. اراضی جنوبی این جلگه که در نتیجه جزر و مد دریا به وجود آمدهاند، اراضی بسیار پست و سطحی میباشند که خاک فوقالعاده شوری دارند.
استان خوزستان هستی و عظمت خود را به رودخانههای متعددی که در این سرزمین جاریاند، مدیون است. خوزستان علاوه بر دارا بودن اراضی حاصلخیز و زرخیز رسوبی، نظام آبیاری منظمی نیز دارد به طوری که این سرزمین از دیرباز به واسطه وجود این رودخانهها، موقعیت مهم و بزرگی داشته است. رودخانههایی که در دشت خوزستان جریان دارند، از آبهای کوهستانهای بختیاری، لرستان و فارس سرچشمه گرفته و از شمال و شرق به سوی جنوب غربی سرازیر شده و جلگه خوزستان را به منطقه حاصلخیز و آبادی تبدیل کردهاند. مهمترین رودهای استان خوزستان عبارتند از:
رود کارون: رود بزرگ کارون که دشت خوزستان از رسوبهای آن به وجود آمده است، از رودخانههای غربی و پرآب ایران به شمار میرود و سالانه میلیاردها مترمکعب آب در آن جریان مییابد. کارون با طول 950 کیلومتر، بزرگترین رود ایران محسوب میشود.
رود کارون از دو شعبه مهم زیر تشکیل یافته است:
1- رود کوهرنگ: رود کوهرنگ که در محل به آن آب کوهرنگ میگویند، بخش علیای رود کارون است و از دامنه جنوبی رشته کوهرنگ واقع در 158 کیلومتری غرب اصفهان، سرچشمه میگیرد و به طرز جالبی از یک تونل طبیعی بیرون میریزد و پس از طی 1/5 کیلومتر و پیوستن به آب دیگری به نام «شیخ علیخان» به سوی جنوب شرقی جریان مییابد و به «دوآب» محلق شده، نام کارون به خود میگیرد. در این قسمت است که آب کوه سبز یا رود درکش، ورکش یا بهشتآباد که عمق درهاش حدود 60 متر است، در نزدیک دوپلان (دوپلها) به شاخه اصلی رود کارون که از مجموعهای از نهر آبها در ارتفاعات شمال شرقی اشکفت دهستان بازفت سرچشمه میگیرد، ملحق میشود. از این محل به بعد، پس از گذر از روستای آب سفید، جهت کارون از شمال غربی به جنوب شرقی است. پس از گذشتن از برنجکان و دره بید، دره یاس و روستای معدن، در جنوب این آبادی، به نهر آب دیگری به نام لردگان که از برم لردگان در دهستان خان میرزا سرچشمه میگیرد میپیوندد و از آن پس به سوی شرق جریان مییابد.
کارون در سر راه خود به غرب، رود خِرسان را که در شرق لردگان سرچشمه دارد، در پل شلیل به همراهی میگیرد. سپس آب بازفت را که از ارتفاعات زردکوه سرچشمه گرفته و در جنوب شاخه اصلی کارون و به موازات آن از شمال غربی به جنوب شرقی جریان دارد، دربر میگیرد و پس از آن در قسمت جنوب غربی و غرب استان چهارمحال و بختیاری، یکی از مرزهای طبیعی منطقه را تشکیل میدهد و سپس راهی خوزستان میشود. رود کارون سپس در جهت شمال غربی برخلاف مسیر اصلی، ولی به موازات آن سیر میکند و سرانجام به سوی جنوب در تنگههایی که ویرانههای دو بنای ساسانی مشرف بر آن هستند، به دشت عقیلی وارد میشود. این رود سپس به نقطهای که تقریباً در 30 کیلومتری شمال شوشتر قرار دارد، وارد جلگه خوزستان میشود. در این مسیر چند شعبه دیگر به آن میریزند که آب زیادی ندارند و از آن جمله چند شورابه یا آبهایی هستند که با مواد نفتی آمیختهاند.
رود کارون در 30 کیلومتری شمال شهر شوشتر به دو شعبه تقسیم میشود و این شهر را مانند جزیرهای در میان میگیرد. شعبه غربی رود کارون که بزرگتر است و به نام آب شطیط یا چهاردانگه معروف است، از غرب شوشتر میگذرد. شعبه شرقی که کانالی مصنوعی است و ظاهراً در زمان اردشیر بابکان حفر شده که موسوم به آب گَرگَر یا دودانگه است. دو شعبه مزبور پس از حدود 50 کیلومتر مجدداً در بند قیر به هم میپیوندند. در بند قیر، آب دیز یا رود دز یا رود دزفول داخل کارون میشود.
2- رود دز: رود دز که نویسندگان یونانی آن را گپراتاس نوشتهاند، در زمان آبادی جندیشاپور، به سبب نزدیک بودن به آن، رود جندیشاپور نامیده میشد و اکنون چون از پای دز روناش (قلعه دزفول) میگذرد، به آبِ دزفول معروف است. رودخانه دز که سرچشمه اصلی آن در سربند اراک و الیگودرز و درههای اشترانکوه است، بیشتر مسیر پرپیچ و خم آن، از کوهستان و تنگههای مرتفع صعبالعبور میگذرد و در بالای دزفول وارد دشت خوزستان میشود و در بند قیر یا وندنیکان به کارون میریزد. طول رود دز تا بند قیر حدود 515 کیلومتر است و نامهای محلی آن، رود الیگودرز، رود ماربره، رود تیره و رودخانه سزار میباشند.
کارون از بند قیر راه خود را در امتداد جنوب ادامه داده از وسط شهر اهواز میگذرد و این شهر را به دو قسمت تقسیم میکند. رود کارون پس از اهواز به سوی خرمشهر جریان مییابد. در حال حاضر رود کارون به دو شعبه تقسیم میشود که یک شعبه آن به نام بهمنشیر تقریباً موازی با اروندرود جریان یافته به خلیج فارس میریزد و دیگری به نام کارون از خرمشهر عبور کرده داخل اروندرود میشود.
وجه تسمیه رود کارون: کارون (کرند) معرف واژه «کرنگ» است که اصل آن «کوهرنگ» یا «کوهرنگین» بوده است. کرنگ در قدیم نام بلوکی در کوهستان بختیاری که آن را «وهشت هرمز» (بهشت هرمز) هم میگفتهاند، بوده است و نام رود کوهرنگ از نام این بلوک و شهر گرفته شده است. در عهد باستان، نویسندگان یونانی آن را به نام «پاسی تیگریس» و «التیوس» و «اِلوس» نوشتهاند. احتمال دارد که «پاسی تیگریس»، تحریف شده «بچه تیگره» باشد که در فرس قدیم به معنی تند و تیز استعمال میشده است و واژه تبر، تیز و تیغ از آن مأخوذ است و رود بغداد را که نسبت به فرات تندتر بود، در آن زمان «تیگره» مینامیدند که بعد «تیگله» شده و اعراب معرب کرده و «دجله» گفتهاند. احمد کسروی بر این باور بود که ایرانیان باستان دجله را «دیگله» یا «دیگلد» مینامیدهاند و همان کلمه را اعراب گرفته و به شکل «دجله» تغییر دادهاند. به گفته یاقوت حموی، پیش از اسلام، رود کارون را «دیله کودک» مینامیدند و اعراب کلمه دوم را انداختند و برای حفظ معنی آن به قاعده عربی، تصغیرش کردند و «دجیل الاهواز» خواندند. در زمان ساسانیان به رود کارون «مسرقان» نیز میگفتند. ظاهراً برای اولین بار نام «مسرقان» در بندهشن پهلوی دیده شده که آن را «بادجیل» (رود کارون) جزو رودهای ایران ذکر کرده است. میرزا سیدجعفرخان مهندسباشی (مشیرالدوله)، بر این عقیده بود که کارون یا کورن همان رود کارون است که در سده 13 هجری قمری به صورت واقعی آن، «کاران» نوشته میشده است.
بنابراین با توجه به مطالب گفته شده میتوان گفت که در ایران باستان رود کارون را «پاسی تیگریس» مینامیدند و چون از اهواز میگذشت، اعراب آن را «دجیل الاهواز» میخواندند. بعدها اسم «دجیل» تغییر کرد و آن را «کارون»، مأخوذ از واژه «کوهرنگ» نامیدند.
کارون تنها رود قابل کشتیرانی ایران است که از باستان تا امروز، کشتیها در آن رفت و آمد میکردهاند. مناسبترین زمان کشتیرانی در کارون، از دی ماه هر سال تا خرداد ماه سال بعد میباشد که سطح آب بالا است. پایینترین سطح آب از مرداد تا هنگام شروع بارانهای پاییزی است.
رود کرخه (= گاماساب، سیمره): رود گاماساب از کوه الوند در 14 کیلومتری جنوب شهر همدان سرچشمه میگیرد و پس از دریافت شعباتی از ملایر، تویسرکان و نهاوند، از یک بستر باریک کوهستانی میگذرد و پس از این که رود دیناور به آن میپیوندد، از پای بیستون گذشته، از درههای کوچکی عبور میکند و سپس سیاهآب یا قرهسو که از شرق کرمانشاه میگذرد، به آن ملحق میشود. پس از مشروب ساختن کرمانشاه و دریافت شعباتی چند مانند رود ماهیدشت، هلیلان و کرند وارد لرستان میشود. در لرستان در یک بستر سنگی و عمیق در پای کبیرکوه به جریان خود ادامه میدهد و پس از دریافت شعباتی چون کشکان، زال، غزالرود از بخشهای چغلوندی، هرو، خرمآباد و ...، از نواحی گرمسیری لرستان، در مسیر خود به دره عمیق و بستر تنگ وارد میشود و در پل تنگ، آبشاری به ارتفاع 43 متر و عرض 3 متر تشکیل میدهد. این رود در ادامه جریان خود و عبور از استان ایلام، ضمن دریافت شعباتی به سوی جلگه خوزستان پیش میرود و در مقابل قلعه قاسم وارد این استان میشود. در قسمت غربی خوزستان، قسمتی از آب آن به مصرف آبیاری میرسد و قسمتی دیگر به سوی دجله جریان مییابد، ولی پیش از این که به دجله برسد، در باتلاقهای شرقی دجله یا شط گامش (جاموس) محو میشود. این رود در مسیر خود، از سرچشمه تا لرستان به نام گاماساب، از لرستان تا خوزستان به نام سیمره و از نقطهای که به «پای پل» معروف است به بعد (داخل خوزستان) به نام کرخه نامیده میشود. این رودخانه پس از عبور از زیر پل کرخه و شوش، پیچ و خمهای زیادی را طی کرده و به دشتهای میانآب حمیدیه دشت آزادگان سرازیر میشود. مسیر قدیمی کرخه که به «کرخه کور» موسوم است، دوری به سوی جنوب زده و در طرف شرق هویزه باز به مسیر کنونی میپیوندد. مسیر قدیمی در حال حاضر خشک میباشد و یک بریدگی بیش نیست که در هنگام بارش باران و جریان سیل ممکن است عبور از جلگه را به کلی قطع سازد. در جلگه سیدعلی از رود کرخه، شعب زیادی به اطراف جاری میشوند و تمام ناحیه دشت آزادگان را مشروب میکنند. این رود در سوسنگرد به دو شعبه تقسیم میشود. یک شعبه به سوی بستان میرود و شعبه دیگر که از شعبه اول کم اهمیتتر است به طرف اراضی هویزه سرازیر میشود. شعبههای مذکور از سوسنگرد به بعد، هورها و باتلاقهایی را تشکیل میدهند. عمق این رود در مسیر خود متغیر است و عرض آن در نقاط وسیع 400 متر و در دیگر نقاط 100 متر است. مقدار آب این رود نوسان دارد و در اردیبهشت حداکثر و در مهر ماه به حداقل میرسد. سدی به نام کرخه بر روی این رود احداث شده است که از نظر عمران و آبادی خوزستان حائز اهمیت است.
وجه تسمیه رود کرخه: کرخه گویا معرَّب واژه «چرخه» است که نام یکی از شهرهای مملکت عیلام در کنار رود کرخه بوده است. یونانیان از رود کرخه با نام «خواسپ»، ایرانیان با نام «رود شوش» و اعراب با نام «نهرالرس» یاد کردهاند.
رود شاوور: رود «شاوور» یا «شاهور» به صورت چشمههای متعددی از زمین میجوشد و در نزدیکی شوش، این چشمهها به یکدیگر میپیوندند و اراضی بین رود دز و کرخه را مشروب میکنند.
رود جراحی: رود جراحی از دو شعبه تشکیل میشود. شعبه شمالی به نام آب زلال و زرد که از کوه منگِشت سرچشمه میگیرد و شعبه دیگر به نام «مارون» که از شرق جاری است و از تنگ زیزی سادات در بویراحمد سفلی سرچشمه میگیرد. رودهای مزبور در زیر قلعه شیخ رامهرمز به یکدیگر ملحق و به نام «جراحی» نامیده میشوند. رود جراحی از خلفآباد و روستای مکسر گذشته به خاک شادگان وارد میشود و در آنجا به نهرهای متعددی تقسیم میگردد و بالاخره در 16 کیلومتری خرمشهر، به کارون ملحق میشود و مقداری از آن از راه خوریزیه و خورقبان به خلیج فارس میریزد. این رود همان رود «تاب (طاب)» است که در کتابهای جغرافینگاران قدیم، از آن یاد شده است.
رود هندیان: رود هندیان در شرق خوزستان جاری است و به رود «زهره» نیز معروف است. این رودخانه از سه شاخه خیرآباد، شولستان (آب شور) و فهلیان تشکیل میشود. رود فهلیان به غرب جریان دارد و در نزدیک قلعه گلاب به رود شولستان میپیوندد و نزدیک روستای عسکری زیدان به آب خیرآباد، که از جنوب شرقی بهبهان به سوی جنوب غربی جاری است، ملحق و سپس وارد خلیج فارس میشود. این رود در مصب به دو شعبه شده و دلتایی تشکیل میدهد که پوشیده از نخلستان است. نامهای محلی این رود عبارتند از رودخانه اردکان، رودخانه شش پیر، رودخانه شور، رودخانه فهلیان و رودخانه زهره.
رود اروند رود: از آن روزگار که سرزمین آشور به دست ماد و سپس بابل به فرمان کورش کبیر گشوده شد، اروند رود یا دجله همواره موجب آبادانی سرزمینهای غربی شاهنشاهی ایران بود و با سدها و بندهایی که ایرانیان بر فرات و دجله ساختند، این بخش از ایران از بارورترین و زرخیزترین نواحی ایران زمین گشته بود. این سرزمین تا هنگامی که به دست ایرانیان اداره میشد، یکی از زیباترین نقاط روی زمین بود، به طوری که تاریخنگاران رومی در نوشتههای خود آنجا را چون بهشت وصف کردهاند. اروند رود (دجله) از ارتفاعات توروس در جنوب شرقی الازیک که از سرزمینهای ارمنستان کهن و کشور ترکیه امروزی است، سرچشمه میگیرد و پس از این که بخش جنوب شرقی ترکیه را آبیاری کرد، وارد کشور عراق میشود. این رود در عراق از تنگههای کوهستانی بسیار میگذرد و در ناحیه کردستان در جنوب موصل، آبهای زاب بزرگ و زاب کوچک که از کوههای غربی ایران سرچشمه میگیرند، به آن میپیوندند. اروند رود سپس بین سامره و بلد وارد دشت میانرودان میشود و رسوبات رود دیاله، آن را به سوی غرب میراند و به فرات نزدیک میکند. رود دیاله از به هم پیوستن رودهای سیروان و زالم و تنجهرو پدید میآید و محلی که این رودها به هم میپیوندند، «دوآوان» نام دارد. دیاله در همه مسیر خود در سرزمین عراق به نام یکی از رودهای تشکیلدهنده آن، «سیروان» نامیده میشود و نزدیک سلمان پاک در جنوب بغداد به دجله میریزد و دجله را به سوی غرب میراند و آن را به فرات نزدیک میسازد. اروند رود (دجله) پس از طی مسافتی دوباره به سوی کوههای زاگرس بازمیگردد و نزدیک عماره در اثر رسوبات کرخه به سوی جنوب سرازیر میشود و در الغُرنه در 64 کیلومتری شمال بصره، رود فرات به آن میپیوندد. سپس در شمال جزیره آبادان، رود بزرگ کارون به آن میریزد و اروند رود بزرگ پس از پیمودن طول جزیره آبادان، به خلیج فارس میریزد. طول اروند رود از سرچشمه تا خلیج فارس، نزدیک به 1950 کیلومتر است و در سال 50 میلیون تن رسوب دارد که از مقدار رسوب رود نیل (در مصر) بیشتر است. اروند رود یکی از عریضترین رودهای جهان است که هر چه رو به جنوب میرود، عریضتر و عمیقتر میگردد. عمق اروند رود مخصوصاً هنگام جزر و مد از 15 تا 35 و گاهی تا 45 متر تفاوت پیدا میکند. جهت جریان اروند رود صرف نظر از قوسهایی که طی میکند، از شمال غربی به جنوب شرقی است.
وجه تسمیه اروند رود: نام «دجله» در سنگ نوشته داریوش هخامنشی در بیستون، «تیگره» آمده است و در متن عیلامی همین کتیبه به صورت «تی ایگ ره» و در متن بابلی به صورت «دی ایگ لت» آورده شده است. در این سنگ نوشته، تلفظ فارسی باستان و عیلامی این نام، «تیگره» به معنی تیز و تند و سرکش آمده است. یونانیان همین نام را با افزودن حرف «س» فاعلی، به صورت «تیگریس» به عاریت گرفته و نام این رود را در همه جا «تیگریس» نوشتهاند. این نام از زبان یونانی به دیگر زبانهای جدید اروپایی راه یافته و در زبانهای انگلیسی و فرانسوی «tigre» نام دجله است و اروپاییان دجله را به همان نام کهن ایرانی 2600 ساله میخوانند. «تیگره» که نام رود دجله است نامی پرمعنا و تاریخی است زیرا که این رود در مسیر خود تند و خروشان و سرکش است. نام «تیگره» هنگامی که وارد زبان بابلی شد، تغییرات کوچک فونتیکی یافت، به این ترتیب که حرف «ت» به «د» بدل شد و «ر» ایرانی به «ل» تبدیل گشت و در نتیجه از واژه «تیگرَه» در بابلی کهن نام «دیگلة» پدید آمد و سپس «گ» به «ج» بدل شد. بدین ترتیب «دیگلة» به صورت «دیجلة» درآمد و سپس به «دیجله» (تلفظ درست عربی آن) و «دجله» گرایید. بار دیگر تبدیل دیگری صورت گرفت و این بار «ج» در «دیجله» به «ی» مبدل شده است که در بسیاری از زبانها «ج» به «ی» تبدیل میشود. با این تغییر، واژه «دیجله» به صورت «دیله» یا «دیاله» درآمد که آن هم یکی از رودهایی است که از ایران سرچشمه میگیرد و مسیرش تند و سراشیب است و به دجله فرو میریزد. در دوره ساسانی، رود «دجله» را با نام کهن آن، «دیگله» یا «دیلگه» میخواندند و خود واژه «تیگرَ» که یک واژه فارسی باستان است، به زبان پهلوی ترجمه کرده و آن را «اروند رود» نامیدند. واژه اروند همان معنای تیگر را دارد و از آن مفهوم تند و تیز و سرکش برمیآید. اروند دارای ریشه و بن اوستایی است و در اوستا به صورت «ائوروت» آمده است و از ریشه کهن «ائورو» به معنی سرکش و تند و تیز و پسوند «وت» یا «ونت» به معنی دارنده است و بر روی هم معنی «دارنده تندی و تیزی و سرکشی» است. در شاهنامه فردوسی نیز بارها از «اروند رود» به جای «دجله» نام برده شده است. در جهاننامه محمد بن نجیب بکران، از این رود به نام «زورآو» یاد شده است. این نام از دو واژه فارسی «زور» به معنی نیرو و «آو» به معنی آب ترکیب یافته که بر روی هم به معنی «آب زورمند» است و مؤید وجه تسمیه اروند به معنی تند و تیز و سرکش است. در برخی از کتابهای جغرافیایی قدیم، بخشی از اروند رود یعنی مسافت بین نهر ابواسد و آبادان را که از آبهای دجله و فرات تشکیل میشود و طول آن حدود 185 میل دریایی است، «دجلة العورا» خواندهاند به معنی «دجله یک چشم». این نامگذاری را نمیتوان توجیه و تبیین کرد. مردم آن روزگار که این نام را بیمعنی و بدیمن دانستهاند، آن را به «دجله مفتح» یعنی «دجله گشوده شده» تغییر دادهاند. در واقع اعراب معنی یک واژه فارسی را که نام آن بخش از دجله بوده است نفهمیدهاند و آن را به یک واژه عربی همآوای آن بدل کردهاند. «عورا» در اصل یک واژه فارسی بوده است و «اوراه» تلفظ میشده و از دو واژه «او» به معنی آب و «راه» ساخته شده و به مفهوم «آبراه» یا «آبراهه» است. ایرانیان این قسمت پرآب دجله را «دجله اوراه» میگفتند یعنی «دجله قابل کشتیرانی» و اعراب که معنی «اوراه» را نفهمیده بودند، آن را از ریشه «اعور» به معنی «یک چشم» گرفته و با «ع» نوشته و به صورت «عوراء» درآوردهاند.
دریاچه شهیون: این دریاچه یکی از زیباترین دریاچههای ایران در شمال غربی دزفول و پشت دو کوه شاداب و تنگوان شکل گرفته و چهره زیبایی به منطقه شهیون بخشیده است. این دریاچه زمینه مساعدی جهت انجام ورزشهای آبی از جمله قایقرانی، اسکی و شنا و ... به وجود آورده است. وجود چند جزیره کوچک و بزرگ که روی آنها انبوهی از درختان کُنار و بادام کوهی به چشم میخورد، جلوه خاصی به دریاچه داده است به گونهای که جزیره بزرگ وسط دریاچه با مساحتی بالغ بر 60 هزار مترمربع، چشمانداز زیبایی را به وجود آورده است. بر روی این جزیره درختان کنار، بادام کوهی، کلخنگ و بید و همچنین جانوران کوچکی همچون روباه و خرگوش در کنار پرندگان زیبایی مانند تیهو و کبک و پرندگان دریایی، حیات وحش بینظیری را به وجود آورده است. این جزیره به دلیل موقعیت جغرافیایی خوب و مسطح بودن زمین آن، شرایط مناسبی را جهت احداث مراکز تفریحی و اقامتی و جذب گردشگران به منطقه فراهم آورده است. در این دریاچه انواع آبزیان پرورش داده میشوند به همین دلیل در فصولی از سال محل مناسبی برای صید ماهی میباشد.
دریاچه تمی: دریاچه تمی یکی از زیباترین و ناشناختهترین دریاچههای کوهستانی ایران است که در شمالیترین نقطه استان خوزستان و در شمال شهرستان دزفول و در منطقه کوهستانی دره کاید و در دامنه کوه کینو واقع شده است. آب این دریاچه از ذوب برفهای دائمی این کوه تأمین میشود. این دریاچه 1500 متر طول و 700 متر عرض دارد و در کنار آن دریاچه کوچک دیگری قرار دارد که در زمان پرآبی به هم پیوسته و دریاچه بزرگتری را تشکیل میدهند. در این دریاچه هیچ گونه جانور آبزی زندگی نمیکند. چمنزارهای اطراف این دریاچه به نام دشت مووز منطقه بسیار وسیعی را دربر میگیرد و زیبایی دریاچه را دوچندان مینماید. زمستانهای این منطقه بسیار سرد و خالی از سکنه است و آب دریاچه کاملاً یخ میبندد. درختان بلوط، بنه، کلوخنک، بوتههای انبوه گون از گیاهان این منطقه محسوب میشوند. «تمی» به معنای منطقه وسیع و مسطح در مناطق کوهستانی است. منطقه تمی از مناطق ییلاقی عشایر کوچرو شمال دزفول میباشد. برای رسیدن به این دریاچه باید از طریق دزفول تا دامنههای کوه سالن و از دامنه این کوه تا روستای چشمون (مرکز دهستان احمد فداله) را با ماشین پیمود و بقیه راه را که حدود 1 روز کوهنوردی است را پیاده پیمود.
دریاچه سد دز: دریاچه سد دز که در نتیجه احداث سد عظیم دز بر روی رودخانه دز به وجود آمده است، در 23 کیلومتری شمال شرقی شهرستان اندیمشک قرار دارد. این دریاچه 225 هزار کیلومتر مربع مساحت دارد و توانایی ذخیرهسازی 3.3 میلیارد مترمکعب آب را دارا میباشد.
تا قبل از احداث سد دز، در این مکان سالانه بر اثر سیلابهای فصلی که در فصول پاییز و زمستان داخل رودخانه دز جاری میشد، به اراضی کشاورزی و شهرهای پایین دست، خسارات هنگفتی وارد میآمد.
در سال 1334 خورشیدی سازمان برنامه و بودجه به منظور تأمین نیروی لازم جهت تولید برق، کنترل سیلابها و تنظیم آب جهت مصارف آبیاری، موظف به انعقاد قراردادی با شرکتهای خارجی برای احداث سدی در این ناحیه شد. این قرارداد با شرکت موریسون نادسن آمریکایی و امپرزیت جیرولا لو دی جیانی ایتالیایی بسته شد. آنها از ابتدای کوههای بختیاری تا دشت خوزستان را از طریق اکتشافات هوایی، فیلمبرداری و عکسبرداری مورد بررسی قرار دادند تا این که در اردیبهشت ماه سال 1335 مکان سد دز شناسایی شد. با شناسایی این محل بر اساس فاکتورهای در نظر گرفته شده، اولین مجوز ساخت سد در پاییز سال 1338 صادر شد. برای شروع به کار با توجه به صعبالعبور بودن منطقه، دو گروه همزمان از بالا و پایین شروع به حفاری نمودند تا این که در نهایت بعد از 16 ماه کار شبانهروزی و استفاده از ابزاری چون دینامیت و متههای برقی، یک جاده تونلی به طول 6500 متر و عرض بیش از 7 متر و ارتفاع 35.5 متر به صورت مارپیچی با شیب 8 درصد احداث شد تا ماشینها بتوانند در آن تردد نمایند. این تونل یکی از بزرگترین تونلهای دنیا و طولانیترین تونل کشور است که در کوهستان و بدون تکیهگاه و پایه ساخته شده است.
در پایان کار بالغ بر 20 درصد سختی کل پروژه و رسیدن به رودخانه از بین رفت. در مهرماه سال 1340 خورشیدی بتنریزی سد آغاز شد و در آذر ماه سال 1341 بعد از 14 ماه به اتمام رسید. 100 تکنسین همراه با 426 کارگر ماهر خارجی و 2000 کارگر ایرانی که برای این منظور از سراسر ایران استخدام شده بودند، پس از تقریباً 14 میلیون ساعت کار مفید و نزدیک به 38 ماه، این پروژه را با هزینهای بالغ بر 5 میلیارد و 500 میلیون ریال، به اتمام رساندند.
به منظور کنترل سیلابها، دو تونل سرریز در ضلع شرقی دریاچه و با فاصله کمی از بدنه سد ساخته شد که قطر تونل تخلیه شماره یک 14 متر و تونل شماره دو 12.6 متر میباشد و هر یک از آها قادر به تخلیه 3000 مترمکعب آب در ثانیه میباشند. همچنین دو تونل آبگیر اصلی در ضلع غربی دریاچه ایجاد شد که هر یک به انشعاباتی با قطر کمتر تقسیم گردیده و توسط آنها، آب پشت دریاچه به توربینها میرسد. حداکثر آب خروجی هر یک از تونلهای آبگیری اصلی برابر با 240 مترمکعب در ثانیه است. در وسط بدنه سد در ارتفاع 222.7 متری از سطح دریا، سه دریچه آبیاری مخروطی شکل به منظور آبیاری حدود 92 هزار هکتار زمینهای کشاورزی و نیز کنترل سیلابها وجود دارد. حداکثر خروجی هر یک از این دریچههای آبیاری، 60 مترمکعب در ثانیه است. آب خروجی از سد دز به سمت سد تنظیمی دزفول جریان یافته و در آنجا جهت مصرف در بخش کشاورزی و آب شرب تنظیم میشود.
همچنین تعداد 8 واحد ژنراتور هر یک به قدرت 65 مگاوات، در نیروگاه سد دز وجود دارد از این رو ظرفیت کلی نیروگاه در مجموع 520 مگاوات میباشد.
دیواره سد در مقابل زلزلهای با شدت 10 ریشتر مقاوم است. عمر مفید سد 100 سال تخمین زده شده که همچنان با گذشت بیش از 50 سال، هنوز هیچ گونه اشکالی در آن رخ نداده است.
این سد با ارتفاع 203 متر، در زمان ساخت خود یکی از شش سد مرتفع جهان به شمار میرفت و در حال حاضر نیز پنجاهمین سد بلند دنیا در میان سدهای ساختهشده و در حال ساخت محسوب میشود.
در زمان ساخت سد عظیم دز، 28 نفر نیروی ایرانی و 13 نفر نیروی ایتالیایی بر اثر سقوط از ارتفاعات یا برخورد اجسام با سر و بدن به رحمت ایزدی پیوستند.
سد دز به خاطر جاذبههای طبیعی و وجود بیش از 6 کیلومتر تونل ماشینروی طبیعی، یکی از قطبهای گردشگری استان خوزستان است که همه ساله گردشگران زیادی به ویژه در ایام نوروز از آن بازدید میکنند.
از آنجا که دریاچه سد دز زیستگاه ماهیانی چون سونگ، قزلآلای رنگین کمان، شیربت و کپور میباشد، مورد توجه علاقهمندان ورزش ماهیگیری نیز قرار دارد.
دریاچه سد کرخه: سد مخزنی و نیروگاه برقآبی کرخه در فاصله 24 کیلومتری شمال غرب اندیمشک در سال 1380 خورشیدی با هدف تأمین آب زراعی 320 هزار هکتار از اراضی پایین دست و تولید انرژی برقابی و کنترل سیلهای مخرب رودخانه و جلوگیری از خسارات ناشی از آن احداث گردیده است. رودخانه کرخه در بالادست محور سد 90 درجه تغییر جهت داده و در نتیجه دریاچه سد در سمت راست محور سد واقع گردیده است. حجم مفید مخزن سد 81/3903 میلیون مترمکعب و مساحت آن 47/162 کیلومتر مربع میباشد.
دریاچه سد کارون 3: سد و نیروگاه کارون 3 در 28 کیلومتری شرق شهرستان ایذه و در فاصله 610 کیلومتری مصب رودخانه کارون در شمال شرقی استان خوزستان واقع شده است. این طرح در حدود 120 کیلومتری بالادست سد شهید عباسپور (کارون 1) قرار دارد. سد کارون 3 بلندترین سد احداث شده بتنی در کشور است و دارای بزرگترین مخزن آبی کشور در میان سدهای بتنی دو قوسی میباشد.
در استان خوزستان به علت کمی ارتفاع آب دریا در قسمتی از کرانهها (بین اروند رود تا رأس تویشه) و جریان رودخانهها، در بعضی نقاط باتلاقهای وسیعی ایجاد میشود که به علت دارا بودن آب دائمی و وجود گیاه نِی به مقدار زیاد، «هور» نامیده میشود.
هور العظیم (هور الهویزه): بزرگترین هور استان خوزستان، «هورالعظیم» واقع در دشت آزادگان است که از آبهای کرخه، دویرج و اروند رود تشکیل میشود. این هور دارای 100 کیلومتر طول و 15 الی 75 کیلومتر عرض است. هورالظعیم که یک سوم در ایران و دو سوم آن در عراق واقع شده، از غرب به وسیله رود دجله و از شرق به وسیله جلگه همواری در خاک ایران محدود است. در خاک عراق، از جنوب تا کنار دجله و از شمال تا چند کیلومتری شهر عماره در کنار دجله ادامه دارد و در ایران، شهرهای بستان، سوسنگرد و هویزه در کنار این هور قرار دارند. رودخانه کرخه پس از عبور از کنار شوش و پیمودن کوت الهواشی به سوی غرب جریان مییابد و در مجاورت سوسنگرد با عرض 100 و عمق 2 متر برای استفاده کشاورزی به سوی بستان رفته سپس وارد هورالعظیم میشود. قسمتی از آب رود دجله در مقابل عماره وارد این هور شده و حتی در جناح خود نیز «هورالحمار» را به وجود میآورد. روخانه دویرج نیز پس از عبور از مرز، در نهایت وارد هور میشود. سراسر هور پوشیده از نی است که هر قدر به داخل آن پیش رویم، ارتفاع آنها بیشتر میشود به طوری که دید را محدود میسازد. عمق آب در کنارههای هور تقریباً کم است ولی به تدریج در وسط آن به چندین متر میرسد. هور الظعیم یکی از زیستگاههای حساس و مهم پرندگان مهاجر آبزی و بومی منطقه است و حواصیل، غاز پیشانی سفید، شغال، روباه، گربه جنگلی، سمور آبی، گراز، شیربت و انواع ماهی کپور از جمله حیات وحش منحصر به فرد این تالاب هستند. بیشترین تعداد پرندههای در معرض خطر در این تالاب بسر میبرند و این تالاب از نظر حجم و نوع پرنده نیز بسیار قابل توجه است. یکی از کارکردهای مهم تالاب، جلوگیری از طوفان شن و گرد و خاک است. تالابها میزان رطوبت را بالا میبرند و خشک شدن هور العظیم در ایران و در عراق میزان وقوع طوفانهای شن را در سالهای افزایش داده و سبب شده است این استان در 3 سال اخیر با گرد و غبارهایی حدود 21 برابر استاندارد مواجه شود.
تالاب شادگان (هور فلاحیه): تالاب بینالمللی شادگان در حدّفاصل شهرستانهای شادگان و آبادان میباشد و 296 هزار هکتار مساحت دارد. این تالاب از شمال به شادگان و هور الدورق و از جنوب به رودخانه بهمنشیر، از غرب به جاده دارخوئین و آبادان و از شرق به آبهای خورموسی محدود میشود. سطح تالاب با گیاهان آبدوست چون لویی، چولان و گیاهان غوطهور پوشیده شده و محل بسیار مناسبی برای پرندگان آبزی مهاجر است که در پاییز از شمال اروپا، کانادا و سیبری به این منطقه روی میآورند. در این تالاب انواع ماهیان آب شیرین و شور مانند بنی، شیربت، حمری، شانک، ماهیهای پرورشی و پرندگانی چون فلامینگو، حواصیل، لکلک، غاز وحشی، اردک و … زیست میکنند. تنها زیستگاه و محل زاد و ولد اردک کرکری در جهان، این تالاب است و پرندگانی چون گیلانشاه خالدار و اکراس آفریقایی نیز از نمونههای بسیار کمیابی هستند که در این منطقه یافت میشوند. مهمترین پستانداران تالاب بینالمللی شادگان عبارتاند از گراز با نام محلی خنزیر، گربه جنگلی با نام محلی بزون، شنگ با نام محلی چلیب المای، گرگ با نام محلی ذئب و دلفین. تالاب شادگان زیستگاه یک سوم از گونههای جانوری و گیاهی در معرض خطر نابودی است. این تالاب طبق مصوبه شورای عالی حفاظت از محیط زیست تحت عنوان «پناهگاه بینالمللی حیات وحش شادگان» به سازمان محیط زیست واگذار شده است.
با توجه به قرار داشتن پالایشگاهها، مجتمعهاى صنعتى و لولههاى پوسیده نفت در این بخش، نشت نفت و ورود پساب مازاد کود و سم مصرفى در مزارع مردم بومى در کنار تالاب، سبب خشک شدن تالاب شده که به تدریج سبب از بین رفتن تنوع نادر گیاهى و جانورى میشود و آسیب جدى بر زندگى اجتماعى و اقتصادى مردم بومى و اکوتوریسم وارد خواهد شد. متأسفانه در حال حاضر میزان نمک در بخش شیرین تالاب به شدت تغییر کرده و باعث مرگ و میر ماهیها و سایر آبزیان شده است.
تالاب بام دژ (= بامدژ): تالاب بام دژ در 40 کیلومتری شمال غربی اهواز قرار دارد. این زیستگاه آب شیرین 4000 هکتار وسعت دارد و در کنار روستاهای مزرعه، بام دژ، سادات طواهر، سید جاسم و همچنین سد شاوور، کانال توانا و خط آهن اهواز– اندیمشک قرار گرفته است. علاوه بر این که عمده آب این تالاب از رودخانه شاوور تأمین میشود، بالا بودن سطح آبهای زیرزمینی، سنگینی بافت خاک، فروافتادگی منطقه، بارندگی و جریانهای سیلابی زمستانه و آبهای برگشتی از زمینهای کشاورزی از عوامل مهم پایداری این تالاب محسوب میشوند که در نهایت آب خروجی تالاب از شاخهای به نام خارور عبور کرده و پس از گذر از کانال توانا به رودخانه دز میریزد. این تالاب از اوایل فروردین تا نیمه آبان ماه کم آب میشود چرا که به دلیل بستن دریچهها و آبگیری سد شاوور، آب ورودی تالاب کاهش پیدا کرده و پسابهای کشاورزی ورودی به تالاب نیز توسط زهکش خارور از آن خارج شده و بخشهای حاشیه آن خشک میگردد.
از 134 گونه گیاهی تالاب بام دژ میتوان به خارشتر خزری و ایرانی، ترنجبین، شیرین بیان، خارپنبه، شاه تره، گل گاوزبان، پونه، کُنار، تاج خروس، نی، گاگله و ... اشاره نمود. حیات وحش این زیستگاه بخش اصلی تالاب را تشکیل میدهد. بیش از 40 گونه حیوانی شامل پستاندارانی همچون روباه، شغال، گرگ، کفتار، سمور، خفاش، خارپشت و ...، ماهیانی همچون کپور، شیربت،، بنی، حمری، بیاح و ...، خزندگان و دوزیستانی همچون قورباغه، وزغ، لاک پشت، جکوی، مار و ... در تنظیم اکوسیستم بام دژ نقش دارند.
از میان 148 گونه پرنده بومی و مهاجر، بیشترین سهم متعلق به خانواده چکاوکیان، حواصیلیان، مرغابیان، آبچلیکان است. اردک مرمری از گونههای در معرض خطر، چنگر، لیکوی خوزی، باکلان، ماهیخورک، اگرت، چوپ پا، آبچلیک، بلبل و ... از جمله پرندگان آبزی و کنار آبزی این تالاب محسوب میشوند.
با توجه به ارزشهای کاربردی و بینهایت مهم تالابها، این تالاب میتواند در ایجاد تغذیه و تخلیه آبهای زیرزمینی، تنظیم جریان آب، کنترل سیلابها، تعدیل آب و هوا، منبع تولید فراوردههای طبیعی، ایجاد مناطق گردشگری، بانک ژن، برگزاری بازدیدهای آموزشی و پژوهشی، اهمیت اجتماعی، فرهنگی، حفاظتی و ...، مورد توجه قرار گیرد. قرارگیری این تالاب در 40 کیلومتری اهواز به عنوان مرکز استان خوزستان و واقع شدن در میان جاده ترانزیتی اهواز– اندیمشک و خط آهن خرمشهر– تهران، این تالاب فراموش شده را در موقعیت جغرافیایی خوبی قرار داده است.
تالاب میانگران: تالاب میانگران یکی از تالابهای مطرح کشور است که در شهر باستانی ایذه قرار دارد و با مساحتی در حدود 2400 هکتار در جنوب غربی کوهپایه زاگرس در فاصله 1/5 کیلومتری شهر ایذه واقع شده است. تالاب میانگران از چهار جهت شهر ایذه قابل مشاهده است و پس از ورود به شهر ایذه با قرار گرفتن در جاده پیون یا جاده دسترسی به کول فره، پرچستان و دیگر روستاهای در مسیر میتوان به مشاهده تالاب پرداخت.
منبع تغذیه تالاب از نزولات جوی و آبهای ناشی از آب شدن برفهای ارتفاعات منطقه و حتی بخشی از فاضلابهای شهری میباشد. نی، گیاهان مرتعی، خارشتر، انواع یونجه و شنبلیله و نوعی از گیاهان محلی به نامهای شتی و پاوکده از پوشش گیاهی غالب در تالاب محسوب میشوند. تالاب میانگران یکی از معدود تالابهایی است که علاوه بر دارا بودن جاذبههای طبیعی از جاذبههای تاریخی به جا مانده از دوره عیلام بهرهمند است. یکی از مخاطراتی که حیات این تالاب و زیستگاه پرندگانی همچون اردک نوک پهن، خوتکا، فلامینگو، لک لک سفید و سیاه، لک لک سرحنایی، و حواصیل خاکستری و حتی گونههای جانوری مهم و کمیاب تالاب مثل اردک مرمری، اردک سرسفید و غاز پیشانی سفید را به خطر میاندازد. خشک شدن پی در پی تالاب و تبدیل بخشی از آن به اراضی کشاورزی، ورود فاضلاب و پسابهای اراضی کشاورزی و از همه مهمتر تصمیم به برداشت آب در طرحی به نام آبیاری اراضی اطراف تالاب میانگران است که در صورت اتمام طرح آبیاری اراضی اطراف تالاب که بدون دریافت توافقات تکمیلی از سازمان محیط زیست به مرحله اجرا رسیده و هم اکنون با پیشرفت قابل توجهی که داشته متوقف است، بیش از پیش برای تالاب ایجاد مشکل میکند. مصرف بیرویه آب از این تالاب در سال 1376 منجر به خشک شدن طبیعت باستانی این تالاب و حمله میلیونها قورباغه به شهر ایذه شد.
متأسفانه علیرغم تمام اهمیت و ارزشی که تالابهای استان خوزستان دارند، به درستی و آن طور که شایسته این زیستگاههای ارزشمند است، توجه و حفاظتی از آنها صورت نمیگیرد و ادامه این روند منجر به نابود شدن این ذخیرهگاههای زیستی خواهد شد همان طور که تاکنون شده است.
آبشار شوی: آبشار شوی یکی از زیباترین و بلندترین آبشارهای ایران در رشته کوههای زاگرس است که در شمالیترین نقطه دهستان شهیون در شهرستان دزفول واقع است. این آبشار در نزدیکی مرز استان خوزستان و استان لرستان قرار دارد و به همین دلیل مردم شهرستان دورود در استان لرستان نیز این آبشار را از جاذبههای گردشگری شهر خود میدانند در صورتی که موقعیت قرارگیری این آبشار نسبت به دهستان شوی و مرز شهرستان اندیمشک و نیز فاصله کم آن از ایستگاه راهآهن تله زنگ اندیمشک، قرارگیری آن در استان خوزستان را محرز میکند. این آبشار ارتفاعی حدود 85 متر و عرضی برابر با 70 متر دارد و بزرگترین آبشار خاورمیانه به حساب میآید. این آبشار در درهای بین کوه چهل و یک و سالن کوه قرار دارد. همچنین منطقه بسیار زیبای گرپه، در نزدیکی آن است.
بکر بودن منطقه شوی به لحاظ طبیعی، هوای پاک کوهستانی، چشمانداز زیبا، آبهای روان و ... و وجود عشایر و آداب و رسوم زیبای آنها از دیگر جاذبههای منطقه است.
برای رسیدن به آبشار سه راه موجود است که هر سه راه مستلزم پیادهروی و کوهنوردی است. یک راه آن از سمت منطقه سردشت شهرستان دزفول و پیرچل و یک راه دیگر از طریق ایستگاه تله زنگ شهرستان اندیمشک میباشد و به همین دلیل گاهی به اشتباه در بعضی منابع از آن به عنوان آبشار تله زنگ یاد میشود. در نزدیکی این آبشار، آبشار بزرگ دیگری وجود دارد که گاه از آن به آبشار دوم شوی یاد میشود که به دلیل عمق مناسب نسبت به آبشار اصلی و بیخطر بودن آن، برای شنا جای مناسبی میباشد. این منطقه زیستگاه جانورانی چون کل، بز، پلنگ، خرس و سمندر ایرانی است و پوشیده از درختان زاگرس از جمله بلوط است. بهترین زمان برای سفر به این منطقه ابتدای بهار و ایام عید تا اواخر اردیبهشت ماه است. در این موقع از سال این منطقه بسیار سرسبز و زیباست.
آبشار شیوند (= شیوند): این آبشار یکی از زیباترین مناطق گردشگری استان خوزستان است که در 30 کیلومتری ایذه و در روستای شیوند واقع شده است. روستای شیوند یکی از 30 روستایی است که پس از آبگیری سد کارون راه ارتباطی زمینی آن قطع شده و تنها با استفاده از کشتیهای کوچکی که اصطلاحاً بارج گفته میشود، میتوان با صرف وقت یک ساعت و نیم، به آن دسترسی یافت. برای رسیدن به آبشار، پس از عبور از روستا درهای وجود دارد که رود پرآبی در آن جریان دارد و پس از حدود 2 ساعت پیادهروی و طی 5 کیلومتر راه، آبشار بلند و پرآب شیوند با ارتفاع 90 متر از میان دره نمایان میشود. آبشار شیوند درست در دامنههای شرقی کوه منگشت قرار دارد. در ارتفاعات بالاتر چندین آبشار دیگر وجود دارند که بازدید از آنها نیازمند صرف زمان بیشتری است. در روستای شیوند علاوه بر آبشار جاذبههای دیدنی دیگری از جمله یک کاروانسرای قدیمی وجود دارد که در میان اهالی روستا به زندان شهرت دارد.
آبشار سرگچ: این آبشار به ارتفاع 8 متر در شمال غربی رامهرمز و فاصله 6 کیلومتری از این شهر واقع است. وجود این آبشار محیطی سرسبز در کوههای گچی اطراف آن به وجود آورده است. این آبشار در مسیر خود نیزارهای زیادی را تا منطقه سورِ خانمی به وجود آورده است که متأسفاته برداشت آب توسط عشایر در بالادست این آبشار، موجب تضعیف آن شده است.
آبشارهای آب مَهَک، آب ریزک و توف انجیر: این سه آبشار به فاصله حدود 500 متری از هم در منطقه کمپ جوبَجی و در فاصله 5 کیلومتری شهر رامهرمز واقع شدهاند و در تپههای اطراف محیط سرسبز با درختان انبوه کُنار، سدر، نخل و انجیر را به وجود آوردهاند. محیط این دو آبشار پوشیده از خزه و جلبک میباشد.
توف نمکی (آبشار نمکی): از منطقه کمپ رامهرمز به سمت کوههای ابوالفارس (باب الفارس) در فاصله تقریباً 15 کیلومتری رامهرمز، آبشار زیبای توف نمکی وجود دارد که در بالادست آن درختان انجیر و پیچک روییدهاند. در پای آبشار دریاچه بزرگی به طول 60 متر و عرض 20 متر وجود دارد که آب بسیار شوری دارد و ماهیهای آب شور در آن به وفور یافت میشوند. در کنار این آبشار یک چشمه کوچک گوگردی نیز وجود دارد.
آبشار گدار پهن (توف نوران): این آبشار در رشته کوههای زاگرس در شمال رامهرمز در منطقه زیبا و کوهستانی ابوالفارس در روستای گدار پهن (نوران) واقع است. این روستا از بزرگترین مراکز تولید نفت و گاز کشور است. فاصله این آبشار تا رامهرمز 60 کیلومتر است و محیط سنگی آن پوشیده از فسیلهای جانوری و گیاهی است. این آبشار یکی از بزرگترین آبشارهای کشور است. ارتفاع آن تقریباً 12 متر و پهنای حجم ریزش آب آن تقریباً 2 متر است و در قسمت پایین آبشار و محل ریزش آب به سطح زمین یک حوضچه سنگی بسیار جالبی پدید آمده است که محل زندگی آبزیان میباشد. با توجه به خشکی کوههای زاگرس در منطقه خوزستان، وجود چنین آبشاری توجه هر بینندهای را به خود جلب میکند.
چشمه آب معدنی گراب: آب معدنی گراب در روستای گراب در 200 کیلومتری شهرستان اهواز و 16 کیلومتری شهرستان بهبهان واقع گردیده است. این چشمه بنا به آزمایشات صورت گرفته، جزو چشمههای ممتاز آب درمانی میباشد. وجود دو آسیاب قدیمی در پایین دست چشمه، نخلستانها، کوه، مزارع کشاورزی، آداب و رسوم مردم منطقه و ... از جاذبههای گردشگری منطقه محسوب میشود.
چشمههای قیر: در منطقه ماماتین واقع در 25 کیلومتری شمال شرق شهرستان رامهرمز چشمههای زیادی وجود دارد که از آنها به طور طبیعی قیر بیرون میآید. این 10 چشمه قیر به شکل تنورهای نانوایی هستند و با مصالحی مانند قلوه سنگ و ملات ساروج در دو طرف یک مسیل کمآب قرار دارند. طلای سیاهی که با نفت ترکیب شده است از چشمهها میجوشد و با آب رودخانه زرد رامهرمز ترکیب میشود و به این ترتیب از غلظت آن کاسته میشود و در نهایت به زمینهای کشاورزی میرسد. از نکات جالب در خصوص این چشمهها این است که با وجود نفتآلود و قیرگون بودن آب، ماهیهای کوچکی در این آبها زندگی میکنند. به باور مردم منطقه این مایع سیاه رنگ خون اژدهایی است که در نبرد با اسفندیار رویین تن کشته شده است.
بررسی لوحهایی که در تخت جمشید به دست آمده نشان میدهد هخامنشیان از این چشمههای قیر برای ساخت ظروف خود استفاده میکردند. همچنین کشف ظروف ساخته شده از قیر در تپه چغامیش دزفول مربوط به هزاره چهارم پیش از میلاد مسیح نشان میدهد که قیر در بعضی از بناهای تاریخی عیلامی نیز کاربرد داشته است. آثار باقی مانده از یکی از سدهای شوشتر در مسیر رودخانه کارون و شوشتر که متعلق به دوره ساسانیان است نشان میدهد که در ساخت آن از قیر استفاده شده است.
نمونه این چشمههای قیر طبیعی در شهرستان اندیکا واقع در شمال شرق استان و منطقه اوقیلک شهرستان بهبهان دیده میشود اما آنها به اندازه چشمههای ماماتین معروف و دیدنی نیستند.
چشمه سیزنگر: چشمه تاریخی سیزنگر در نزدیکی مقام صاحبالزمان شوشتر قرار دارد. این چشمه بنابر اعتقاد مردم مقدس میباشد زیرا ایشان معتقدند که یکی از عارفان نامدار قرن سوم هجری قمری به نام سهل بن عبدالله شوشتری در نزدیکی این مکان میزیسته و در اینجا به عبادت میپرداخته و از آب این چشمه برای کشت و زرع استفاده مینموده است. سیزن در زبان مردم شوشتر به معنای سوزن میباشد.
چشمههای عین خوش، دهلران، گلگیر و چشمه آب کزرمی از دیگر چشمههای استان خوزستان میباشند. متأسفانه به دلیل وقوع خشکسالی در چند سال اخیر سبب شده است که چشمههای این استان وضعیت مطلوبی نداشته باشند و تاکنون تعدادی از چشمهها نیز خشک شدهاند.
بر اساس تقسیمبندی اقلیمی کوپن، آب و هوای استان خوزستان از نوع «آب و هوای نیمه صحرایی نواحی کمعرض جغرافیایی» است که میزان گرمای متوسط سالیانه آن از 18 درجه سانتیگراد تجاوز میکند و دارای تابستانهای خشک و هوای مهآلود است.
از مطالعه آمارهای جوی ایستگاههای هواشناسی موجود، چنین استنباط میشود که خوزستان و سواحل مجاور آن از مناطق گرم دنیا هستند که بیتردید در نواحی هم عرض خود از حیث مقدار گرما نظیر ندارند چنان که متوسط گرمای سالانه آن از 24 تا 28 درجه سانتیگراد تفاوت میکند. تیر و مرداد؛ گرمترین ماهها و دی و بهمن؛ خنکترین ماههای سال در خوزستان هستند ولی مقدار گرما حتی در دی و بهمن به قدری زیاد است که نظیر آن را در هیچ جای دیگر ایران نمیتوان دید.
استان خوزستان از لحاظ آب و هوایی دارای سه ناحیه آب و هوای به شرح زیر است:
1- ناحیه سردسیر: هوای این ناحیه در زمستانها بسیار سرد و نزولات جوی بیشتر به صورت ریزش برف و میزان بارندگی در این ناحیه، بیشتر از دیگر نقاط استان است که گاه تا 500 میلیمتر میرسد. این ناحیه شامل ارتفاعات شمالی و شمال شرقی است.
2- ناحیه گرم و خشک: این ناحیه شامل جلگهها و دشتهای جنوب و جنوب غربی است که وسعت آن بیشتر از نواحی معتدل و سرد است ولی به علت عبور رودخانههای پرآب و دائمی، از امکانات زیستی، کشاورزی و اقتصادی نسبتاً مساعدی برخوردار است.
3- ناحیه معتدل: این ناحیه به صورت نوار نسبتاً باریکی بین دو ناحیه بالا کشیده شده و شامل نواحی کوهپایهای و جلگههای نسبتاً مرتفع شمال شرقی میشود.
ریزش برف فقط در زمستان و در بعضی نواحی شمال شرقی و کوهستانی این منطقه که همجوار استانهای لرستان و چهارمحال و بختیاری است، صورت میپذیرد. ولی باران در بیشتر نقاط آن میبارد. معمولاً اوج بارندگی استان خوزستان در ماههای آذر تا اسفند است. این بارندگی سبب بالا آمدن آب رودخانههای جاری در این استان گردیده و از این نظر کمک بسیار مؤثری به وضعیت کشاورزی میکند.
* بادهای منظم فصلی: این بادها در اثر تغییرات فشار هوا در فصول مختلف سال به وجود میآیند و معمولاً شدید نیستند مگر عامل جوی دیگری موجب تشدید آنها شود. این بادها در زمستان، که هوای مجاور آبهای گرم خلیج فارس از هوای مجاور فلات ایران و پلاتفرم عربستان گرمتر است، از شمال و جنوب به سوی خلیج فارس وزیده و در داخل آن از شمال غربی به جنوب شرقی و به موازات ساحل به حرکت خود ادامه میدهند ولی هنگامی که هستههای کم فشار مدیترانهای به منطقه میرسد، این نظم را به هم زده و تغییر بسیاری در جهت بادها به وجود میآورد یعنی با پیش آمدن هر یک از این مراکز کم فشار، بادها از جنوب شرقی به سوی آن کشیده شده و یا از شمال غربی و جنوب غربی آن را بدرقه میکنند.
* بادهای محلی: عوامل محلی و منطقهای چون وجود کوه، دریا، دره و ... سبب ایجاد تغییر درجه حرارت محلی و منطقهای میشوند و بادها را به وجود میآورند. بادهای محلی استان خوزستان عبارتند از:
1- باد شمال: باد شمال خوزستان یکی از جریانهای مدیترانه است که به ایران میرسد. این باد در 9 ماه از سال به خصوص در تابستان، به طور خشک و دائمی به موازات ساحل شمالی خلیج فارس میوزد و در همه جا «باد شمال» خوانده میشود. باد شمال در زمستان به همان بادی اطلاق میشود که در دنباله هستههای کم فشار میوزد و اغلب طوفانهای ناگهانی و خطرناکی به وجود میآورد ولی در تابستان بهترین نمونههای آن باد شمال 40 روزه است که از 15 خرداد تا آخر تیر با نظم و شدت فوقالعادهای میوزد و در نواحی شمالی خلیج فارس از جمله خوزستان، گرد و خاک زیادی از صحراهای سوریه و عراق همراه میآورد. وزش ناگهانی و شدید باد شمال، برای کشتیهای کوچک ماهیگیری و تجارتی در خلیج فارس و همچنین سکوهای استخراج نفت خطرناک است. وجود بادهای شمالی در خوزستان، رطوبت وسط روز را کاهش داده و حالت شرجی هوا را تا حدودی از بین برده و گرما را قابل تحمل میکند.
2- باد نشی: باد نشی (نَشَ) که باد شمال شرقی نیز گفته میشود، در زمستان و پاییز در سواحل ایران و گاه در خوزستان میوزد. این باد که با سرمای فلات ایران توأم است دارای خاصیت بورا* بوده و اغلب ابر و باران محلی ایجاد میکند.
*بورا باد مشابهی است که در زمستان در سواحل شمالی مدیترانه بروز میکند.
3- باد شرجی: باد شرجی از جنوب غربی میوزد و با عبور از خلیج فارس مرطوب شده و با توجه به بالا بودن درجه حرارت نوعی حالت خفقانآور در منطقه به وجود میآورد. این باد از زمستان تا اواسط بهار در خوزستان میوزد. این باد معمولاً مرطوب شده و گاهی توأم با ابر و مه است و سبب بارندگی میشود. این ابر شرجی را در دزفول «سهیل» و گاهی نیز «گلونه» مینامند.
4- باد سور: این باد تابستان در بیابانهای خوزستان به خصوص پیرامون دزفول میوزد. این باد آن قدر شدید و داغ است که اگر کسی در بیابان باشد، از شدت گرمای آن تلف میشود و چنانچه کسی در هوای آزاد باشد و باد سور به صورتش بوزد، صورت او را بریان میکند و به شکل لکههای ماه گرفتگی درمیآورد.
5- باد سموم: باد سموم یا سام از عربستان میوزد و همیشه مقداری خاک و شن همراه دارد و به علاوه حین عبور از روی خلیج فارس، رطوبت زیادی در خود ذخیره میکند. این باد در خوزستان به خصوص در دزفول، هفت تپه، شوش و پیرامون گچساران و آغاجاری میوزد و شنهای بیابان را کیلومترها جابهجا میکند.
تیمسار علی رزمآرا؛ مؤلف کتاب جغرافیای نظامی ایران درباره باد سام یا سموم مینویسد: «در قسمتهای شمالی و نواحی مجاور دزفول و شوشتر، هوا بسیار ناسالم و حتی گاهگاهی باد سام در این نواحی میوزد به طوری که در حوالی اندیمشک، همه ساله تعدادی تلفات در موقع وزش این باد داده میشود».
ژاک دو مورگان ضمن شرح آب و هوای جلگه خوزستان مینویسد: «طی بخش اعظم تابستان، این جلگه بر اثر باد خشک خفهکننده که گاهی موجب مرگ انسانها و حیوانات میشود، سوزان است. محققاً به اشتباه نیست که کلدهایهای باستان، روح بدکار را ربالنوع باد جنوب غرب نامیدهاند. این بادی است طاقتفرسا، هیچ احتیاط و پیشگیری علیه آن کافی نیست».
6- باد سمور: این باد در تابستان از شمال به جنوب میوزد. طول مدت وزش آن دو روز است و برای درختان و انسان زیان دارد و بوته کنجد را خشک میکند.
7- باد چعب: این باد در تابستان یک الی سه روز از شرق به غرب در جریان است. وزش آن نسبتاً شدید بوده و برای گندم و چلتوک زیان دارد.
8- کوه باد: این باد در خوزستان هنگام سحر جریان دارد.
9- باد گرما برِ سرما آر: در ماههای مهر، آبان و آذر، در نواحی دزفول، هفت تپه و شوش، باد نسبتاً شدیدی میوزد که درختان را درهم میکوبد و خسارتهایی به بار میآورد. مردم محل این باد را «باد گرما برِ سرما آر» میگویند.
10- باد سرما برِ گرما آر: در ماههای اسفند و فروردین، در نواحی دزفول و شوش باد نسبتاً شدیدی جریان مییابد که برای درختان و مزارع زیانآور است. این باد در محل به «باد سرما برِ گرما آر» معروف است.
طوفان خاک و شن ممکن است در تمام سال به خصوص ماههای خرداد و تیر که مصادف با باد 40 روزه شمال است بروز کند و گاه شدت آن به حدی است که رفت و آمد را مختل میسازد.
* جنگلها و درختان: استان خوزستان در گذشته دارای پوشش جنگلی انبوهی بوده است به طوری که در سفرنامهها و کتابهای پیشین این موضوع ذکر شده ولی اکنون قسمت عمده آن از بین رفته است. در دامنه کوههای سولک و رزگه در مسیر بهبهان- کهگیلویه، جنگل بزرگی از درختان بلوط، بادام، بنه و ... وجود دارد. سواحل رودخانه کرخه از جنگل پوشیده شده است. مسیر رودخانه دویرج نیز پوشیده از درختان جنگلی به خصوص گز میباشد. ناحیه خرمشهر از جیزبه تا بند قیر با بوتههای کوتاه و بیشههای گز و بید مجنون مستور است.
برخی از درختان جنگلی استان خوزستان عبارتند از:
1- کنار: درخت کُنار یا سدر از درختان خاص منطقه است. برگ کنار ارزش اقتصادی دارد و گَرد سبز سدر، از ساییدن برگ این درخت به دست میآید و میوه آن نیز خوراکی است.
2- خرما: احداث نخلستانها از عوامل استقرار تمدن بشر در گذشته بوده است. طبق تحقیقات باستانشناسان، کشت درخت خرما در ایران از جمله خوزستان از آغاز تشکیل سلسله هخامنشی معمول بوده است. ذکر نام این درخت در آثار مذهبی، دعاهای بودا و کتابهای مقدس چون قرآن مجید و تورات، اهمیت و ارزش این محصول مفید را آشکار میسازد.
انواع درخت خرما در استان خوزستان عبارتند از:
الف) استعمران: این رقم در خرمشهر، آبادان و اهواز کاشته میشود و پرمحصولترین نوع خرمای استان خوزستان است.
ب) بوریم: این خرما در نواحی حمیدیه، اهواز، شادگان و خرمشهر کشت میشود. نسبتاً زودرس و مرغوبیت آن متوسط است.
ج) حلاوی: این نوع در اهواز، خرمشهر و آبادان کاشته میشود. مرغوبیت آن متوسط است.
د) خاصویی: این خرما در بهبهان به عمل میآید و از خرماهای مرغوب خوزستان به شمار میرود. در بهبهان «خاصه» یا «خاصی» نیز نامیده میشود. در این شهر برای مدت یک سال این خرما را در حلب و یا سبد نگاه میدارند. در بهبهان رقم دیگری به نام «خاصویی زرد» نیز وجود دارد که خارک آن بزرگ و غیرقابل مصرف است.
هـ) خضراوی: خضراوی در اهواز، خرمشهر و آبادان کاشته میشود و پس از استعمران، دومین خرمای مهم استان خوزستان است.
و) دیری: درخت خرمای دیری در اهواز، خرمشهر، شوشتر و بهبهان کاشته میشود. میوهاش از نوع خشک و بزرگ است. از نظر مرغوبیت، در اهواز درجه یک و در خرمشهر و بهبهان درجه دو به شمار میرود.
ز) دیلگاری: در بهبهان کاشته میشود و به نامهای دلگاری، دولگاری و سرخ مشهور است.
ح) زاهدی: در اهواز و خرمشهر کاشته میشود و میوه آن چندان مرغوب نیست.
ط) زرد: درخت خرمای زرد در دزفول کاشته میشود و میوهاش کوچک و دراز است و به عنوان خارَک مصرف میشود.
ی) شکر: این نوع در دزفول کاشته میشود و به نامهای شکری و شیاری مشهور است و رنگ میوه آن قرمز است.
س) کبکاب: این نوع در بهبهان کاشته میشود و از نظر اهمیت در ایران مقام چهارم را دارد. رنگ میوهاش زرد است و در حالت خرما به صورت قهوهای تیره درمیآید و از گروه خرماهای تَر است.
ع) قصب: خرمای قصب در اهواز به عمل میآید و از نظر مرغوبیت در دسته خرماهای درجه 2 و 3 قرار دارد.
ف) گنتار: این نوع در اهواز، بهبهان، خرمشهر و شادگان کاشته میشود. مرغوبیت میوه آن در خوزستان و اهرم استان بوشهر درجه یک و در نقاط دیگر درجه دو است. مصرف آن بیشتر به صورت رطب و خرما است.
ث) مکتوم: خرمای مکتوم در اهواز و خرمشهر به دست میآید. به آن مکتوب هم میگویند. از نوع خرماهای نرم است و رنگ میوهاش زرد مایل به قهوهای است. به صورت رطب مصرف میشود و در برابر بارش باران مقاوم است.
تفاوت خرما و رطب در چیست؟
بسیاری افراد فکر میکنند رطب همان خرماست ولی این دو با هم تفاوت دارند. ابتدا شکوفههای نخل ماده تبدیل به میوهای سبز و سفت و هستهدار میشود که به آن «چاقالی» میگویند. در مرحله بعد چاقالیها ممکن است زرد یا قرمز شود که به آن «خرما خارَک» میگویند. آفتاب داغ مناطق گرمسیری پس از مدتی خارک را تیره رنگ و آبدار میکند که به آن «رطب» میگویند. بعضی از انواع نخلها میوهشان وقتی رطب هستند چیده و استفاده میشود؛ مثل رطب مضافتی و کبکاب (زرد طلایی) و بعضی دیگر باید بعد از مرحله رطب، 20 روز در گرمای خرماپزان مناطق گرمسیر بر سر نخل بماند تا نیمه خشک شود که به آن «خرما» میگویند، مثل خرمای نیمه خشک زاهدی و پیارم. البته بعضی از انواع خرماهای نیمه خشک را کاملاً خشک کرده و به بازار میفرستند. در بین خرماهای سیاه، رطبی مرغوب محسوب میشود که پوستی نازک و رنگ مشکی داشته باشد، درشت و گوشتدار باشد. اما رطبی که پوست کلفت دارد، رنگش بور باشد و ریز، رطب ضعیف یا نامرغوب محسوب میشود. هر چه گرمای منطقه تولیدکننده رطب و خرما بیشتر باشد، محصول زودتر- اوایل مرداد- به بازار عرضه میشود و اگر درجه حرارت این منطقه گرمسیری پایینتر باشد، محصول دیرتر آماده عرضه به بازار میشود مثل خرمای جهرم که مهرماه به بازار میآید. تفاوت زیادی میان ویژگیها و مواد مغذی موجود در خرمای تازه و خرمای خشک وجود ندارد. تنها این که خرمای خشک از لحاظ کالری متراکم است، زیرا آب خود را از دست داده و قند موجود در آن متراکم شده است، بنابراین درصد کالری آن بیشتر است. در حالی که خرمای تازه یا رطب، آب بیشتری دارد و درصد کالری آن نسبت به وزنش کمتر است.
3- بلوط: در برخی از نقاط خوزستان و در دامنه ارتفاعات، درخت بلوط وجود دارد. این درخت دارای گونههای متفاوتی است و جامعههای چندی را تشکیل میدهد. از همه این گونهها، درخت بلوط ایرانی فراوانتر است.
4- بنه و بادام: جنگلهای بنه و بادام اغلب در نواحی نیمه خشک و ارتفاعات میان بند و پست زاگرس از جمله خوزستان انتشار دارند.
5- تبریزی: درخت تبریزی یکی از گونههای صنوبر است و ارتفاع آن از 30 متر تجاوز میکند و در نقاط خشک و استپی ایران چون خوزستان به صورت قلمستان یا در کنار جویبارها به طور ردیفی کاشته میشود.
6- گز: گز غالباً به صورت درختچه و گاهی نیز درختی است. بعضی از گونههای آن در نواحی گرمسیر و کویر و بعضی در اراضی شورهزار و اراضی شنی دیده میشوند. گاهی نیز در بستر رودخانهها میرویند. این گیاه برای احداث بادشکن و جنگلکاری و تثبیت شنهای روان به کار میرود.
7- کهور: کهور از درختان گرمسیری است و ارتفاع آن به 15 متر میرسد. از چوب این درخت در تهیه چوب سیگار، پیپ و صنایع دستی دیگر استفاده میشود.
8- شیشم: شیشم از درختان بومی هندوستان است و همانند درختان مشک، برهان و انواع اوکالیپتوس در خوزستان به عنوان درخت سایهانداز کاشته میشود.
از دیگر درختان استان خوزستان عبارتند از: پده، خرزهره، استبرق، بید و بید مجنون.
* گیاهان طبیعی یا خودرو: این دسته از گیاهان به سه دسته زیر تقسیم میشوند:
1- گیاهان خوراکی: این گیاهان شامل گیاهانی چون ترتیر، شموطی، سوفساف، خرنوب دریایی و خوراکی، پونه، کنگر، توله یا پنیرک.
2- گیاهان طبی: شوفلح، بربین جی داوا، آویشن گرمسیری، تاجریزی، بابونه، خاکشیر، خطمی وحشی، سوزنا (گزنه)، شاهتره، کاسنی وحشی.
3- گیاهان زینتی و معطر: در فصل بهار در بیشتر نقاط خوزستان گلهای وحشی چون شببو، لاله، شقایق، یاس و نرگس میرویند. در نرگسزار وسیع و پر گل بهبهان بیش از پنج نوع نرگس از قبیل مسلینک، ساده، پنجه گربهای، شصت پر و ... میرویند.
گیاهان دیگری که در خوزستان میرویند عبارتند از: سالسولا، نی، سازو، جگن، خارشتر، خارزرد، یولاف، شبدر وحشی، سالیگورنیا، گون، هندوانه ابوجهل، آشورک، نیشکر، جوگیا، زنگل گیا و بهمن.
* مراتع: استان خوزستان تحت تأثیر محیط جغرافیایی گرم و مرطوب، از پوشش گیاهی استپی و خاردار مستور است و در زمستانها به استپهای سرسبز و مراتع گرانبهایی برای چرای احشام تبدیل میشود. با وجود موارد بسیاری که نشاندهنده نابودی گیاهان بوتهای است، استان خوزستان هنوز هم از نظر گیاهان علوفهای دائمی دارای نمونههای شاخصی از مهمترین موقعیتهای بومشناسی و نوعهای نباتی میباشد که بعضاً در حال انقراض و نابودیاند. غیر از چرای مفرط، خطر عمدهای که مراتع را تهدید میکند، تبدیل آنها به زمینهای زراعتی است. روستائیان معمولاً پس از یک یا دو کشت بر زمین، به جای تقویت آن، زمین تازهای را شخم میزنند و به کشاورزی اختصاص میدهند و در نتیجه مراتع تقلیل مییابند. مراتع خوزستان از نوع مراتع قشلاقی نامرغوباند که در نواحی کوهستانی پوشش گیاهی غنیتری دارند. در فصل بارندگی، که از نیمه آبان شروع میشود و تا آخر فروردین ادامه مییابد، کم کم روی تپهها و زمینهایی که خاک مناسب داشته باشند، گیاهان خودرو شروع به رویش میکنند.
جانورانی که در استان خوزستان زندگی میکنند شامل گروههای زیر میباشند:
* آبزیان: خلیج فارس از لحاظ داشتن انواع ماهیها و جانوران دریایی، در ردیف غنیترین دریاهای جهان است و از این جهت منبع سرشاری به شمار میرود. بر اساس مطالعاتی که در سالهای 1937-1938 میلادی توسط دکتر هرالد بلگواد؛ رئیس مرکز زیستشناسی کشور دانمارک صورت گرفت، در خلیج فارس و آبهای ساحلی جنوب ایران، دویست نوع ماهی وجود دارند که از نظر تنوع و ذخیره پروتئین از غنیترین ذخایر کشور به شمار میروند. در زیر اسامی چند نوع از معروفترین ماهیهای خوراکی و غیرخوراکی که در آبهای خلیج فارس از جمله آبهای کرانههای خوزستان به سر میبرند ذکر میشود:
1- ماهیهای خوراکی: ماهی قباد یا شاه ماهی، ماهی راشکو، ماهی حلوا سفید یا زبیدی، ماهی شوریده یا موش دندان، ماهی حلوا سیاه، ماهی شهری یا شعری، ماهی شانک (به گفته خوزستانیها ماهی شانگ)، ماهی هاوور یا ماهی گوشتی یا ماهی تون، ماهی کوشک (در برخی نقاط ماهی نمازک گفته میشود)، ماهی سرخو، میش ماهی، ماهی هامور، ماهی سنگسر، ماهی سبیتی یا سوبیتی، ماهی خارو یا ماهی دوئیر، دختر ناخدا، ماهی گوازیم یا بچه سنگسر یا شفته، ماهی گیش یا میشک یا برک، ماهی برادر راشگو یا قوازرد، ماهی مومغ یا هاشینه یا ساردین.
2- ماهیهای غیرخوراکی: اره ماهی، بمبک یا سگ ماهی، ماهی لقمه یا سفره ماهی، اسب ماهی یا دم اسبی.
به جز ماهی و میگو، در آبهای خلیج فارس انواع کوسه، دولفین (پیسو)، خرچنگ دریایی به نام گبوب، لاک پشت دریایی، عروس دریایی (دل)، ماهی مرکب (خساک) زندگی میکنند.
* خزندگان: خوزستان بنابر طبیعت دشتی خود، از نظر خزندگان غنی است. در زیر به برخی از خزندگان این استان اشاره میشود:
1- مارهای غیرسمّی: مارهای غیرسمّی استان خوزستان عبارتند از: مار کرمی شکل، مار خاکی، کورمار، کورمار تاتاری، کورمار سلیمانی، کورمار خوزستانی، مار چلیپر، قمچه مار، مار قیطانی، مار پلنگی، مار شتری، مار گورخری، مار درفشی، مار الماسی، مار سر سیاه، مار کوتوله، توله مار و مار کوتوله پارسی.
2- مارهای نیمه سمّی: مارهای نیمه سمّی این استان عبارتند از: افعی سوسن، یلهمار، طلحهمار و تیرمار.
3- مارهای سمّی: مارهای سمّی خوزستان عبارتند از: کبرا، افعی شاخدار، مار جعفری، مار شاخدار و گرزه مار یا افعی.
سایر گونههای خزندگان شناخته شده استان خوزستان از این قرارند: سوسمار، مارمولک، انواع بزمجه (سفید، زرد، سیاه) و لاک پشت.
* پرندگان: در خوزستان گونههای زیادی از پرندگان زندگی میکنند که به دلیل زیبایی، رنگ، آواز و حرکات موزون، از دستبرد انسان مصون نماندهاند، آن چنان که امروزه نسل بعضی از گونهها رو به نابودی میرود. برخی از گونههای پرندگان خوزستان عبارتند از: کبک، تیهو، دراج، باقرقره، کبوتر، قمری، سار، کلاغ سیاه و ابلق، غاز، مرغابی، مرغ نوک دراز، پلیکان (مرغ سقا)، حواصیل، اردک، لکلک، هوبره، میش مرغ، درنا (کلنگ)، فلامینگو (مرغ آتشی)، فاخته، پرستو، بلبل، سار صورتی، سینه سرخ و خانواده گنجشک.
* پستانداران: پستانداران استان خوزستان شامل دستههای زیر میشوند:
1- جوندگان: در میان پستانداران، جوندگان بزرگترین راسته را تشکیل میدهند. تعدادی از جوندگانی که در خوزستان نیز یافت میشوند بدین شرح میباشند:
سنجاب ایرانی، تشی یا گربه تیغی (بزرگترین جونده ایران و از جمله خوزستان)، موش دو پای پنج انگشتی کوچک (کوچکترین و معمولیترین موش دو پا در ایران)، موش دو پای سه انگشتی کوچک، موش سیاه، جربیل بلوچستان، جربیل هریسون، جربیل هندی، جربیل ایرانی و خرگوش وحشی.
2- گوشتخواران: گوشتخواران استان خوزستان عبارتند از: گرگ، دله یا عروسک (کوچکترین گوشتخواری که در ایران زندگی میکند)، گورکن عسلخوار، راسو یا نمس هندی، کفتار، گربه جنگلی، پلنگ و شیر (حدود 40 سال است که هیچ گونه اطلاعی از وجود این حیوان در ایران نرسیده است ولی مسلم است که شیر در جنگلها، بیشهها، نیزارها و بوتهزارهای جنوب ایران از حوالی شیراز در فارس تا حدود رود کارون در خوزستان میزیسته است).
3- زوج سُمیها: گراز یا خوک وحشی و گوزن زرد.
4- حشرهخواران: موش پوزه خرطومی خانگی.
5- خفاشها: خفاشهای دم موشی بزرگ و کوچک، خفاشهای دم موشی کوچک مسقطی، خفاش مقبرهای شکم برهنه، خفاش گوش موشی و خفاش سندی.
*عصر حجر قدیم یا عصر پارینه سنگی (Paleolithic)، نخستین بخش حجر را تشکیل میدهد و منطبق است با اوایل دوره زیست انسان پیش از تاریخ که از 500/000 تا 80/000 سال پیش به درازا کشیده است.
پروفسور رمان گیرشمن مینویسد: «در بهار سال 1949 میلادی (1328 خورشیدی) ما نخستین بار در ایران، آثار بقایای انسان عهد مزبور را در حفاری غاری در تنگ پِبِدا در کوههای بختیاری واقع در شمال شرقی شوشتر، تشخیص دادیم».
آثار شناخته شده در تنگ پبدا و دیگر نقاط خوزستان از تمدن ماقبل تاریخی مربوط به اقوام غارنشیناند که در آن سه طبقه متمایز مربوط به دورانهای مختلف غارنشینی به صورت اشیای سنگی، استخوانی و سفالی به دست آمدهاند. بنابراین سرزمین خوزستان از دیرباز محل نخستین اجتماعها و مهد تمدنی کهن و مرکز آبادی بوده است. رودخانههای دز، کارون و کرخه اراضی آن را آبیاری و حاصلخیز کردهاند. این اراضی همواره محل سکونت اقوامی بودهاند که در پیرامون و کرانههای رودخانههای مذکور گرد آمده و تمدنی عالی ایجاد کردهاند.
بنابر تحقیقات باستانشناسی و آثار به دست آمده و مدارک مکتوب تاریخی، ایران و از جمله خوزستان از آغاز رهگذر و محل سکونت نژادها و ملل مختلف بوده است و زبانها و لهجههای گوناگونی در این سرزمین تکلم شده و خصوصیات جسمانی متفاوتی در این محل به هم آمیختهاند. پیش از ورود و استقرار آریاییها در خوزستان، نژادهای بومی در این منطقه میزیستند. مدارک بازمانده از دوران پیش از تاریخ حاکی از آن است که علاوه بر نژاد مدیترانهای، نژادهای دیگری در خوزستان و پیرامون آن سکونت داشتهاند و فرهنگهای متفاوتی در آنجا با هم اختلاط یافتهاند.
اقوام قدیمی خوزستان عبارتند از:
1- سیاهان: سرزمین خوزستان از گذشتههای بسیار دور و پیش از عیلامیان، محل سکونت سیاهپوستان بوده است و بعدها در اثر ورود بردگان سیاه از مسقط و زنگبار، اختلاط قابل ملاحظهای از نژاد سیاه در آنجا به وجود آمده است. به باور دیولافوا و دومورگان، پیش از عیلامیان، مردمان دیگری از نژاد سیاه در خوزستان زندگی میکردند. کشف تخته سنگ معروف «نارام-سین»، در حفاریهای شوش نیز این عقیده را تأیید میکند زیرا نقوش برجسته این سنگ، شکل پادشاه سامینژاد را نشان میدهد که رهبری عدهای از سیاهپوستان را داشته که به فتح و پیروزی رسیدهاند.
2- عیلامیها: عیلامیها پیش از آغاز تاریخ در دشتهای جنوب غربی ایران از حوالی شوش تا نزدیک بوشهر سکونت داشتهاند. به نظر میرسد که این اقوام ابتدا در آسیای مرکزی ساکن بودهاند و در حدود 4000 سال قبل از میلاد به فلات ایران، شام و مصر مهاجرت کردهاند. دلایل و شواهدی در دست است که ثابت میکنند ساکنان قدیم آنو* منشأ مشترکی با اهالی شوش قدیم داشتهاند.
*آنو در 12 کیلومتری جنوب عشقآباد ترکمنستان واقع است.
3- هاپارتیپ: هاپارتیپ یا هپارتیپ یا هپیرتیپ طوایفی بودند که در ایذه و قسمتی از خاک بختیاری کنونی سکونت داشتهاند و آثار این طوایف در حجاریهای ایذه، اِشکفت سلمان و کول فره هنوز باقی است و ظاهراً آنان همان قوم دلیر و شجاعی بودند که یونانیان آنان را آمارد یا امردیان یا مردیان خطاب میکردند و هرودوت آنان را جزو طوایف بدوی ایران در ردیف طایفههای دها و دروپینی و ساگارتی در زیر لوای کورش نام میبرد.
4- اوملیاش: طایفههای اوملیاش در ناحیه بین کرخه و دجله سکونت داشتند.
5- یموت بل و تتبور: طایفههای یموت بل و تتبور بین باتلاقهای دجله و کوهستان زندگی میکردند.
6- هُسی یا اوکسیها: هُسی یا خوزی که نام خوزستان ازآن گرفته شده، همان اوکسیها هستند که در معبر پارس با تنگ تکاب بهبهان راه را بر قشون اسکندر مقدونی بستند و تلفاتی بر سپاه او وارد ساختند.
7- کیسیها: پس از این که پارسیها بر خوزستان دست یافتند، کیسیها در اثر اختلاط و آمیزش در آنها مستهلک شدند و در نتیجه نژاد واحدی به وجود آمد که بعدها مبانی و ریشههای اقوام ایرانی را به وجود آورد. تیرههایی از این قوم بودند که در تمام جنگها در رکاب شاهان هخامنشی دیده میشدند. کیسیها یا کوسیها یا کاسیها در پیشاپیش سپاه جاوید خشایارشا در نبرد ترموپیل و آتن شرکت داشتند.
8- سومریها: در روزگار باستان، تیرههای سردرازی پیش از اقوام نوردیک در ایران و خلیج فارس زندگی میکردند. زمینه این باور در نمود انسان نوع اروپایی- افریقایی قهوهای پیدا میشود که در بینالنهرین زندگی میکرده است. مدارک موجود درباره این انسان اندک و پراکندهاند ولی ظاهراً ارتباط و پیوند جسمانی دوری را با هند میرسانند. شاید این مردم سر دراز، سومری بودهاند و یا با آنها خویشاوندی داشتهاند زیرا دانشمندان نژادشناس بر این باورند که نشانه چهره سومریان باستان را هنوز میتوان در نواحی شرقی و خلیج فارس در میان مردم آن دنبال کرد. حدس زده میشود که سومریان در حدود 5000 قبل از میلاد به نواحی خلیج فارس از جمله خوزستان مهاجرت کردهاند.
9- نوردیک: قوم نوردیک که به زبان هند و ایرانی سخن میگفتند در گذشتههای دور در کرانههای دریای مکران و خلیج فارس ساکن نبودند. تاریخ قدیمیترین مدرکی که به ورود آنان به ایران اشاره شده، آغاز هزاره دوم قبل از میلاد است که بر ذکر خدایان هند و ایرانی در میان ایزدان کاسیها استوار است. برخی مدارک مشخص میکنند که پیش از نژاد سیاه، در روزگاران کهن، مردمی از هند راه افتادند و در امتداد کرانه عمان و خلیج فارس به سوی غرب پیش آمدند. ظاهراً یکی از شاهان آشور در حجاریهای برجسته خود، تصویر عدهای از این مردم را نقش کرده است.
10- سامیها: سامیها که در کرانههای عربستان میزیستهاند و بعدها به این منطقه آمدند، حامیها یا سیاهان آفریقایی ساکن این حدود را بیرون راندند و خود به جای آنان اقامت گزیدند. سامیها مردمانی بودند که بعدها در شمال به نام آرامیها و شامیها، در شرق به نام بابلیها و آشوریها، در جنوب به نام عربها و در غرب به نام فنیقیها و یهودیها معروف شدند. محل سکونت طوایف این نژاد سرزمینی بوده است که حدود آن کوههای ارمنستان، ایران و از جمله خلیج فارس و خوزستان، اقیانوس هند و دریای سرخ، مصر و مدیترانه بوده و به نام هلال حاصلخیز یا هلال اخضر نامیده میشده است.
11- پراتاکینها: طایفه پراتاکینها از ساکنان کوهستان شمالی خوزستان بودند. استرابون میگوید: «پراتاکینها، بالای بابل و شوش در طرف شمال به سوی شرق ایلامیها هستند و همچنین پراتاکینها و آنها مردمانی راهزن هستند که در آن عزلتگاه خودشان اعتماد دارند. به سختیهای کوهها و پراتاکینها نزدیکند به اپولونیاعیها و از این جهت آنها را بیش از همه دشمن میدارند و ایلامیها در جنگ هستند با آن مردم و با شوشیها ... و پراتاکینها بیشتر به زراعت میکوشند و با وجود این از دزدی کوتاهی ندارند».
12- اپولونیاتیها: طایفه اپولونیاتی نیز در کوهستان شمال شوش زندگی میکردند.
13- صابئین مَندایی: صابئین به نامهای صابة البطایح، مندایی، مغتسله و نصوری معروفاند. صابئین قومی آرامیاند که محل سکونت اولیه آنان در مصر و فلسطین بوده و امروز در جنوب کشورهای ایران و عراق زندگی میکنند. صابئینهای خوزستان از اولین آوارگان فلسطینیاند که حدود 2 هزار سال قبل در اثر برخورد با اقوام دیگر منطقه مجبور به ترک دیار خود و مهاجرت از آن شدند. آنان تحت حمایت اردوان سوم اشکانی از فلسطین و به ویژه کنارههای رود اردن به سوی شمال سوریه و بینالنهرین و سپس به اراضی مجاور دهانه رود کرخه در غرب خوزستان کوچ کردند. صابئین مَندایی که بازماندگان صابئین صدر اسلام و قبل از اسلام میباشند، در خوزستان به سر میبرند. مادام ژان دیولافوا میگوید: «سوباها که آنها را صابئین نیز میگویند معبد و محرابی ندارند. اینان نوعی از مسیحیان هستند که به یوحنا اعتقاد دارند و عیسی را جانشین او میدانند...».
14- الیماییان: قوم الیمایی از اواخر هزاره اول قبل از میلاد در جنوب خوزستان زندگی میکردند زیرا وجود ظرفهای سفالی ویژه دوره سلوکی- پارتی در برخی از تپههای جنوب خوزستان، نشاندهنده سکونت الیماییان در این ناحیه است. کمی پس از این که سلوکیان قدرتشان را تحکیم بخشیدند، الیماییان همچون نیروی چشمگیر و قابل ملاحظهای، پدیدار شدند و تا آغاز دوره ساسانی نیز همین موقعیت را حفظ کردند. استرابون میگوید: «در شمال و به سمت خاور، کشورهای الیمایی و پارا تاسنی ]به قولی فریدن امروزی در استان اصفهان[ واقعاند که مردمانی غارتگر دارند و متکی به مناطق دشوار کوهستانی خود هستند».
پلینی محل الیمایس را در شرق رود کارون و امتداد آن را «از رود اواتیس تا کرخه، به مسافت 240 مایل، که شهرهایش سلوکیه و سوسترایه واقع در دامنه کوه حاسیروس هستند» میداند.
هنینگ تنگ سَروَگ در شمال بهبهان را مرکز پادشاهی الیمایس که در سده دوم قبل از میلاد برآمد و تا پایان دوره اشکانی دوام یافت، میداند.
بریان خاطرنشان میسازد که الیماییها در دوره هخامنشی در شرق و شمال شرقی خوزستان حضور داشتند و هخامنشیان با آنان معاهدهای بستند.
ام.پی. گوپین درباره زیارتگاههای الیمایس میگوید که مدتها پیش از اسکندر، الیماییهای چادرنشین به دشتها فرود آمدند و به کشاورزی پرداختند. پس از مرگ آنتیوکوس چهارم در سال 163 قبل از میلاد، کوششهای پادشاهان اولیه سلوکی برای غارت معابد الیمایی نشاندهنده حضور فعال الیماییها در خوزستان است. با این حال الیماییها در آن زمان نیرومند بودند و توانستند در سالهای 187 و 164 قبل از میلاد از حملههای سلوکیان جلوگیری کنند. قدرت و نفوذ الیماییان رو به افزایش بود تا هنگامی که در اغتشاش رقابتهای خاندان دربار سلوکی، شوش در سال 147 قبل از میلاد به دست کامناسکیرس؛ پادشاه الیمایس افتاد و پس از آن دیگر به سلوکیان بازنگشت. در این زمان الیماییان قدرت خود را از رأس خلیج فارس تا شوش و احتمالاً تا حوالی کوت العماره؛ ناحیهای که در آن با سپاهیان مهرداد اول درگیر شدند، گسترش دادند. الیماییها به هر صورت موفق شدند در کنار امپراتوری پارتیان باقی بمانند و چنان که از مدارک برمیآید در حدود سال 45 میلادی شوش را بار دیگر از دست پارتیان بیرون آوردند. کشف تعداد زیادی از سکههای الیمایی در مسجد سلیمان و بردنشانده، گواه حضور و قدرت سیاسی الیماییان در خوزستان تا سدههای نخستین میلادی است. به نظر میرسد تا سال 215 میلادی که آخرین پادشاه آنان؛ ارد در اهواز، به دست اردشیر اول دستگیر شد، الیماییان در خوزستان بر مسند قدرت بودهاند.
15- یونانیان: گروهی از یونانیان در زمان هخامنشیان به عنوان اسیر جنگی به خوزستان انتقال یافتند. یونانیان خوزستان تیرهای از آریای غربیاند که در شبه جزیره بالکان زندگی میکردند و خود را هلن و سرزمین اصلی خود را هلاد مینامیدند. اسکندر مقدونی پس از تصرف خوزستان، آنان را مورد توجه قرار داد و اجازه بازگشت به یونان داد ولی آنها نپذیرفتند.
16- رومیان: رومیان را در زمان سلطنت شاپور ذوالاکتاف در جنگهای ایران و روم اسیر کردند و به خوزستان آوردند. اینان در شهرهایی چون شوشتر و دزفول به کار احداث سد و پل و ... پرداختند.
17- هندیان: در دوره ساسانیان، دستهای از مردم هند به نام جات یا کات در حدود هندیجان کنونی ساکن شدند. از این رو آن سرزمین هندیکان نامیده شد. شهری به نام زط، که معرَّب آن «جت» یا «جات» است، در بلوک جراحی واقع در شمال هندیجان بوده است. در سال 219 هجری قمری، هندیان این شهر به راهزنی پرداختند و راههای جنوبی عراق و خوزستان را مغشوش کردند. معتصم عباسی، فردی به نام «عجیف» را به جنگ آنان فرستاد. هندیان در این جنگ شکست خوردند و بیشتر آنان اسیر و به دستور خلیفه به مرزهای روم اعزام شدند.
اقوام کنونی استان خوزستان عبارتند از:
1- لران: لرها در تمام قسمتهای شرقی و نواحی کوهستانی خوزستان از حدّفاصل بین لرستان و خوزستان تا حدود کهگیلویه و بویراحمدی به طور پراکنده زندگی میکنند. بعضی از آنان هنوز به شغل دامداری اشتغال دارند و برای نگاهداری و چراندن گاو و گوسفندان خود ییلاق و قشلاق میکنند. برخی دیگر در روستاها اسکان یافته و ضمن دامداری به کشاورزی میپردازند. بعضی از دانشمندان مردمشناس بر این باورند که نوع ایرانی خالص فقط در دو ناحیه یافت میشود یکی در میان مردم فارس و ساکنان شمال شرقی خلیج فارس و دیگری در میان لرها یا کوهنشینان سمت غرب. راولینسن بر این عقیده است که کردها و لرها از لحاظ خصوصیات جسمانی به مادهای باستان شباهت دارند.
در این میان تعدادی از قبایل لر پشتکوه (استان ایلام کنونی) هستند که ظاهراً حدود یک سده پیش به جلگه شوش کوچ کردهاند و به شغل کشاورزی و برنجکاری اشتغال دارند.
2- عربهای خوزستان: عربهای خوزستان در قسمتهای جنوبی و غربی، در کنارههای رودخانههای کارون و کرخه سکونت دارند. آنها در گذشتههای دور از آن سوی مرز (عربستان و عراق) به ایران مهاجرت کرده و با مردم خوزستان آمیختند و به مرور زمان ملیت ایرانی را پذیرفتند و با مردم دیگر خوزستان، نژاد واحدی تشکیل دادهاند. اینان به شغل دامداری و کشاورزی اشتغال دارند. به مردم عـرب ساکن نوار ساحلی جنوب، که میتوان بسیاری از ویـژگیهای فارسها را در آنها دید، بندری میگویند.
3- بختیاریها: بختیاریها از نژاد طوایف پارسیاند که در سدههای 6 و 7 قبل از میلاد، در دامنههای ارتفاعات بختیاری در شرق شوشتر و در دو سوی رود کارون مستقر شدند. آنها با عیلامیها درآمیختند و نژاد واحدی به وجود آوردند که بعدها در دورههای هخامنشی و ساسانی به نام هُسی یا اوکسی یا خوزی نامیده شدند و در سده 6 هجری قمری به نام «لر بزرگ» و در اوایل دوره صفویه، «بختیاری» خوانده شدند.
4- بالاگریوهها: بالاگریوه یا بالاقریه، اتحادیهای از قبایل چهارگانه لر میباشند که زمستانها برای استفاده از مراتع و چراندن رمههای خود در شمال خوزستان چادر میزنند. این اتحادیه از قویترین شعب چهارگانه لر به شمار میرود. در فصل زمستان، بیرانوندها در تنگ پل، دیرکوندها در شمال غربی دزفول، پاپیها در شمال دزفول و سگوندها پیرامون شوش و دزفول به سر میبرند و بعضی از آنها در ناحیه شوش سکونت دارند.
5- کولیها: کولیها نژاد بیابانگردی هستند که از هند برخاستهاند. آنان در حوالی سال 1000 میلادی شبه قاره هند را ترک گفتند و به سوی غرب مهاجرت کردند. امروزه افراد این قوم در تمام جهان پراکندهاند و شمار آنان بیش از هشت میلیون نفر تخمین زده میشود. این گروه که همواره در اقلیت بودهاند، در طول تاریخ شکنجهها و آزارهای فراوانی را متحمل شدهاند. بسیاری از آنان در سده 20 میلادی اسکان یافتند ولی هنوز شمار انبوهی از آنان به شیوه بیابانگردی واقعی زندگی میکنند. تاریخچه کولیها در آسیا، مخصوصاً در ایران طولانیتر و بیشتر از اروپا است. نخستین دستههای مهاجر کولی در روزگار ساسانیان وارد ایران شدند. کولیهای اهواز از حدود صد سال پیش در روستای کوت عبدالله اقامت گزیده و به علت آب و هوای نسبتاً خوب محل، دیگر درصدد عزیمت برنیامده و همان جا ساکن شدهاند. این عده در گذشته از راه مطربی و نوازندگی امرار معاش میکردند. کولیان کوت عبدالله مانند اغلب کولیان دیگر ساده زندگی میکنند و اغلب وسایل زندگی خود را شخصاً فراهم میسازند.
براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1390 جمعیت استان خوزستان 4531720 نفر بوده است. جمعیت شهرستانهای استان بر اساس این سرشماری به شرح زیر میباشد:
نام شهرستان |
جمعیت شهری |
جمعیت روستایی |
جمعیت غیرساکن |
آبادان |
228905 |
42579 |
ـــ |
امیدیه |
62862 |
27558 |
ـــ |
اندیکا |
2272 |
48431 |
94 |
اندیمشک |
128774 |
34985 |
3367 |
اهواز |
1133003 |
262181 |
ـــ |
ایذه |
122013 |
81581 |
27 |
باغملک |
43582 |
63808 |
60 |
باوی |
54886 |
34274 |
ـــ |
بندر ماهشهر |
257273 |
20764 |
ـــ |
بهبهان |
126304 |
53270 |
129 |
خرمشهر |
130707 |
32994 |
ـــ |
دزفول |
287343 |
131465 |
4744 |
دشت آزادگان |
51727 |
48104 |
ـــ |
رامشیر |
24801 |
24142 |
ـــ |
رامهرمز |
69869 |
35013 |
536 |
شادگان |
58545 |
94810 |
ـــ |
شوش |
86976 |
115028 |
758 |
شوشتر |
120687 |
70317 |
440 |
گتوند |
43881 |
20238 |
832 |
لالی |
17745 |
19454 |
182 |
مسجد سلیمان |
103369 |
9149 |
739 |
هفتگل |
14877 |
7421 |
93 |
هندیجان |
28206 |
9234 |
ـــ |
هویزه |
19844 |
14468 |
ـــ |
در استان خوزستان گروههای نژادی مختلفی، ترکیب جمعیتی این استان را تشکیل میدهند بنابراین در سطح این استان زبانها، گویشها و لهجههای مختلفی رواج دارد. در این استان همانند سایر استانهای کشور در کنار زبان فارسی که زبان اداری و رسمی میباشد، هر قوم نیز به زبان محلی و مادری خود سخن میگوید.
لرها بخشی از ترکیب جمعیتی استان خوزستان به شمار میروند و به گویش مخصوص لری که نوعی از زبان پهلوی قدیم است، تکلم میکنند.
عربهای خوزستان که گروهی مهاجر از سوی مرزهای غربی ایران بودهاند که با گویش مخلوطی از فارسی و عربی تکلم میکنند. عربی محلی با عربی حجاز تفاوتهای بسیاری دارد و بیشتر به عربی محاورهای عراق نزدیک است و تحت تأثیر فارسی و گویشهای محلی خوزستان قرار گرفته است. البته عربی نواحی آبادان و خرمشهر با عربی نقاط دیگر خوزستان کمی تفاوت دارد و به اصطلاح صحیحتر است و کمتر تحت تأثیر فارسی قرار گرفته است. مثلاً عبارت «یخ» که در عربی فصیح «ثلج» میشود در آبادان و خرمشهر و همچنین محاوره عراق «ثلِج» تلفظ میشود اما در دیگر نقاط خوزستان عربها اصطلاح فارسی آن (همان یخ) را به کار میبرند. در عربی حجاز چهار حرف «گ»، «چ»، «پ» و «ژ» تلفظ نمیشود اما عربهای خوزستان تنها حرف «پ» را در زبانشان به کار نمیبرند البته این موضوع محدود به عربهای خوزستان و ایران نیست. اگرچه عربی خوزستان به عربی محاورهای عراق نزدیک است اما تفاوتهایی نیز با آن دارد. مثلاً حرف «ج» جای خودش را در بسیاری از عبارات به «ی» داده است مثل «ریل» به جای «رجل» یا «دیایة» به جای «دجاجة» یا «تییی» به جای «تیجی» (ترجع). عربی خوزستان بسیار تحت تأثیر فارسی قرار گرفته است طوری که بسیاری از اصطلاحات، مخصوصاً لغات و اصطلاحات رایج امروزی به صورت فارسی تلفظ میشوند مثل «بیمارستان» به جای «مستشفی»، «بادگان» (پادگان) به جای «ثکنة»، «سرگرد» به جای «رائد»، «گروهبان» به جای «عریف»، «روزنامه» به جای «جریدة».
شهرنشینان شهرهای مختلف استان خوزستان به لهجههای مخصوص محلی چون دزفولی، شوشتری، بهبهانی، آبادانی و خرمشهری که نوعی از زبان فارسی است، تکلم میکنند و در شهرستانهای اهواز و مسجد سلیمان، لهجه شوشتری و دزفولی رایجتر است.
بخش دیگری از ترکیب جمعیتی استان خوزستان کولیان هستند که در روستای کوت عبدالله ساکن میباشند. ایشان به زبان عربی تکلم میکنند و آوازهای خود را با این زبان میخوانند و حتی پوشاک و آرایش آنان نیز به سبک عربی است ولی زبان مخصوص و قومی خود را فراموش نکردهاند و هرگاه که بخواهند مطلبی خصوصی را بین خود مطرح کنند، با زبان قومی خود سخن میگویند.
استان خوزستان از تیرههای گوناگون انسانی را دربر میگیرد. با وجود این که اکثر مردم این استان مذهب شیعه دارند، از دیرباز پیروان آیینهای دیگر نیز در این استان زیسته و میزیند. در شهر اهواز گروه اندکی صابئین که در خوزستان به آنها «صُبّی» میگویند در کرانه رود کارون ساکنند و بیشتر به کار زرگری مشغولند. مادام ژان دیولافوا میگوید: «سوباها که آنها را صابئین نیز میگویند معبد و محرابی ندارند. اینان نوعی از مسیحیان هستند که به یوحنا اعتقاد دارند و عیسی را جانشین او میدانند...». همچنین پیروان آیینهای کهن زرتشتی و نیز کلدانی در این استان و به ویژه شهر اهواز زندگی میکنند. در شهر آبادان شماری از ارمنیان ساکن هستند. این گروه تا پیش از انقلاب جمعیت بیشتری داشتند ولی امروزه تنها چند خانوار از آنان در شهرهای آبادان و اهواز زندگی میکنند. همچنین گروهی از پیروان آیین بهایی در این استان زندگی میکنند. پیروان آیینهای دیگری نیز در استان ساکن بودهاند که امروزه اثری از آنها باقی نمانده است. تا پیش از انقلاب شماری از پیروان آیینهای هندو و سیک و... نیز در بخشهای صنعتی این استان میزیستند که امروز تنها بازمانده معبدهایشان در شهرهایی چون آبادان به جا مانده است.
* پوشاک عربهای خوزستان
1- پوشاک مردان
دشداشه: پوششی بلند و یکسره تا مچ پا است و معمولاً به رنگ سفید میباشد. دشداشه در دو نوع عراقی (یقهدار) و خلیجی یا اماراتی (بدون یقه) وجود دارد.
بشت یا خاچیه: از دیگر لباسهای مردم عرب خوزستان است که روی دشداشه پوشیده میشود و جنس آن از نخ پشمی نازک است. برخی برای زیبایی سرشانهها و آستینها را با ابریشم زیبا که به رنگ بشت باشد گلدوزی میکنند. نوع دیگر بشت به نام «مزویه» معروف است و جنس آن از پشم ضخیم است و مخصوص زمستان میباشد و معمولاً به رنگ قهوهای، سیاه و یا سورمهای است و روی آستین و دور آن با استفاده از تورهای طلایی رنگ حاشیهدوزی میشود. امروزه بیشتر مردان مسن از مزویه استفاده میکنند.
چفیه یا کوفیه: نوعی سربند و نام پارچهای است که روی سر گذاشته میشود تا از سر، چشم و دهان افراد در برابر آفتاب و شن محافظت کند. سادات از رنگهای سیاه یا سبز و دیگر افراد از رنگهای سفید خالی یا سفید و سیاه استفاده میکنند. ممکن است چفیه یا کوفیه را روی سر نبندند و دور گردن بسته شود یا روی شانه قرار گیرد. منشأ اصطلاح کوفیه را شهر کوفه در عراق میدانند.
عقال: حلقهای است سیاه رنگ از نخهای بافته شده به هم که روی سر گذاشته میشود و چفیه را نگه میدارد .
2- پوشاک زنان
عبایه یا عبا (چادر عربی): چادر سیاهرنگی است که زنان عرب میپوشند و برخلاف چادرهای رایج در ایران، در طرفین شانههای عبا بریدگیهایی وجود دارد که دست به راحتی از آن بیرون میآید تا در صورت وزش باد عبا به آسانی از بدن جدا نشود.
شیلّه: نوعی روسری است که زنان عرب از آن برای پوشش سر و سینه به شکل مقنعه استفاده میکنند. رنگ این روسری سیاه است و جنس آن از ابریشم یا نخ خالص است و در دو نوع تابستانی که پارچه آن نازک است و زمستانی که به صورت ضخیم بافته شده، وجود دارند. زنان ثروتمندی که برای تزئین سر و گردن خویش از مهرهای به نام «قابچی» استفاده میکنند، از روسریهای نازکتر استفاده میکنند تا از زیر آن مهره تزئینی دیده شود. معروفترین نوع شیله، «فوطه» نام دارد. شیلهای که از الیاف کتان بافته میشود و بلبول نامیده میشود، ویژه استفاده در فصل تابستان است. شیلهای به نام «جز» از نوع مرغوب روسری زنان عرب خوزستان است.
چِلّاب: وسیلهای گیره مانند از جنس طلا یا نقره است که به وسیله آن شیلّه روی سر محکم بسته میشود و برای زیبایی بیشتر در آن نگینی معمولاً فیروزهای به کار میبرند.
عُصّابه یا چرغدیه: پارچه سیاه رنگی است از جنس ابریشم یا کتان که زنان میانسال و مسن عرب دور سر خود میپیچند. در این حالت شیلّه در بالای سر و زیر عصابه قرار میگیرد. در مراسم عزاداری نیز اغلب زنان از آن استفاده میکنند و برای نشان دادن تألم روحی خود روی عصابه مقداری گِل میمالند. بزرگی یا کوچکی عصابه به چند عامل بستگی دارد. این عوامل عبارتند از سن، طبقه اجتماعی و علویه (سیده) بودن زن. بدین معنا که هر چه سن زن بیشتر باشد یا متعلق به طبقه اجتماعی بالاتری (شیوخ یا سادات) باشد به دورهای عصابه افزوده میشود و در حقیقت بزرگی عصابه نمایانگر منزلت اجتماعی صاحب آن است. از این رو زنان شیوخ به ویژه زنان طایفه بنیطرف از عصابههای بزرگی که از جنس ابریشم است استفاده میکنند. این پوشش در عراق، کویت، اردن، سوریه، جنوب فلسطین در نوار غزه و عربهای شهر و روستاهای خوزستان متداول و مرسوم است. در فرهنگ عامه عرب خوزستان اقوال مختلفی درباره بستن عُصّابه وجود دارد. داستانی در خصوص این پوشش به این شرح وجود دارد که در زمانهای گذشته یکی از ملوک عرب زنی خوش سیما داشت که روی پیشانی او خال بد شکلی قرار گرفته بود. زن ملک با بستن پارچهای به دور پیشانی مانع از دیده شدن این خال میشد که اتفاقاً این سبک بستن پارچه نیز به چهره این بانو میآمد. از آن زمان به بعد زنان عرب با دیدن این نوع بستن پارچه آن را مرسوم کردند. چه بسا منشأ بستن عُصّابه همان داستان باشد.
نِفنوف: لباس بلندی است که زنان عرب میپوشند. معمولاً زنان جوان بیشتر از رنگهای تند مانند قرمز، زرد و نارنجی و زنان میانسال و مسن از رنگهای قهوهای، سورمهای و سیاه استفاده میکنند.
اِلباس: شلوار زنان عرب «الباس» نام دارد که فرقی با شلوارهای معمولی دیگر اقوام ایرانی ندارد جز این که در برخی مناطق پاچه شلوار تنگ و در بعضی مناطق گشاد دوخته میشود.
ثوب: لباس توری شکل و بلند و پهنی است که اغلب به رنگ سیاه و روی نفنوف پوشیده میشود که تا نیمه ساق پا و تا مچ دست را میپوشاند و از پشت گردن گره میخورد.
بوشیه: نام روگیر زنان عرب در گذشته بوده است که اکنون به ندرت به کار میرود. جنس آن از حریر و به صورت توری بافته میشود. زنانی که از باورهای مذهبی محکمتری برخوردارند، بوشیه به صورت میزنند تا چهره از نامحرم برگیرند.
یکی از زینتهای زنان عرب خالکوبی میباشد. نقوش خالکوبی از جمله نقوش تزئینی هنرهای قومی مردم عرب خوزستان و برگرفته از عقاید و آرایی است که به نظر میرسد متفاوت با دیگر نقاط کشور بوده و خاص بومیان آن منطقه است. نقوش خالکوبی زنان عرب ریشه در نقوش سفالینهها و نقاشی دیواری غارهای دوشه و میرمندی از دوران پیش از تاریخ در لرستان دارند که شامل نقوش انتزاعی، ابزار و وسایل روزمره زندگی گیاهی، حیوانی و انسانی است. این خالکوبیها که از دیرباز در میان مردم عرب خوزستان مرسوم بوده با دو هدف درمانی و تزئینی صورت میگیرد و معمولاً بین زنان و مردان مسن و میانسال مشاهده میشود. بنا به گفته زنان و پیرزنان محلی، پیشینه خالکوبی در میان مردم عرب خوزستان به بیش از 300 سال میرسد و سابقه آن در جهان به مائوریها، زلاندنو، ساکنان اولیه جزایر نیوزلند و سایر جزایر اروپایی و آفریقایی میرسد. در واقع از زمان حضور بشر به کره خاکی خالکوبی وجود داشته است. برای خالکوبی سوزنی را به دوده ظروف روحی و یا فانونس آغشته و به صورت ضربات پشت سر هم در قسمتهای مورد نظر پوست فرو میکنند. رنگ اولیه این خالکوبیها به دلیل خونمردگی ایجاد شده از فرورفتگیهای سوزن، در ابتدا مشکی است. معمولاً نقوش درمانی خالکوبیهای مردم خوزستان در مکانهای مختلف بدن و به منظور برطرف ساختن دردهای گوناگون صورت میگیرد. از جمله این خالکوبیها میتوان به خالکوبی خطهای ممتد در امتداد ابروها و به منظور رفع سردرد و خالکوبی نقاطی بر چانه برای برطرف ساختن گریه نوزاد اشاره کرد که کمترین خالکوبی رایج در میان زنان عرب خوزستان است. برخلاف نقوش درمانی، نقوش تزئینی در خالکوبی از تنوع بسیاری برخوردار است که با استفاده از وسایلی همچون قیچی و سایر موارد بر بخشهایی از بدن طراحی و ایجاد میکنند. ناگفته نماند که چنین طرحهای تزئینی خاص دختران و زنان عرب بوده و مردان تنها از طرح حیوانات برای خالکوبی استفاده میکنند. طایفه چنانی تنها طایفه در میان طوایف عرب خوزستان است که خالکوبی از ماه و ستاره مخصوص به خود دارد و در واقع میتوان گفت نشانه خاص این طایفه است. بنا به گفته زنان عرب خوزستان خالکوبی زینت دختران فقیر است. به این معنا دخترانی که پدران آنها به دلیل فقر اقتصادی قادر به خرید زیورآلات و طلا برایشان نبودهاند به منظور جبران این کمبود، خالکوبیهایی برای زیبایی بیشتر در نقاط مختلف بدنشان همچون صورت، مچ پا، انگشتان، ساق دست و سایر نقاط بدن ایجاده کردهاند. در حال حاضر خالکوبی در میان نسل جوان به دلیل نداشتن قابلیت اصلاحپذیری و پاکشوندگی، کمتر به چشم میخورد و باید آن را بیشتر بین میانسالان و سالخوردگان عرب خوزستان جستوجو کرد.
* پوشاک لرهای خوزستان
1- پوشاک سنتی مردان لر
شلوار دبیت: این شلوار از پوشاک های سنتی مردان بختیاری است و هنوز هم مورد استفاده قرار میگیرد. جنس شلوار از دبیت است و رنگ آن سیاه. در دوخت این شلوار 5 متر پارچه استفاده میگردد. برای بند این شلوار 3 الی 4 کش استفاده میشود.
چوقا: نوعی بالاپوش است که از نخهای پشمی خودرنگ بافته میشود. چوقا به رنگ سفید و گاهی سفید متمایل به زرد با خطوط راه راه بدون آستین و جلو باز است. بلندی چوقا تا بالای زانو میباشد.
کلاه نمدی: کلاه نمدی در بختیاریها شامل شبکلاه و کلاه خسروی و کلاه خانی است. رنگ شبکلاه قهوهای روشن است و گنبدی شکل است و کودکان و اقشار عادی در قدیم از آن استفاده میکردند. کلاه خسروی کلاههایی هستند که بالایشان صاف و دهانه آنها اندکی تنگ و رنگ آنها سیاه است. کلاههای بلندی که بالایشان صاف و دهانه آنها اندکی تنگ و به رنگ سفید میباشند؛ کلاه خانی نام دارند. در گذشته شیوه قرار گرفتن کلاه بر سر نمایانگر موقعیت اجتماعی افراد بوده است. مثلا کدخداها و افراد مسن، کلاههایشان را مایل به جلوی سر و کمی کج قرار میدادند. جوانان کلاه را وسط سر و رو به عقب میگذاشتند.
نمدمالهای شوشتر و دزفول، عمدهترین سازندگان کلاههای نمدی بودند که متأسفانه امروزه به جز عده معدودی، کسی از آنها باقی نمانده است.
کردین: پوشاک نمدین ضخیم و سیاه رنگ و بدون آستین میباشد. درازای آن تا زیر زانوست و از جلو باز است. این پوشاک ویژه چوپانان محلی است.
2- پوشاک سنتی زنان لر
تنبان قری: برای دوخت آن 10 متر پارچه نیاز است. پارچه مورد استفاده این نوع تنبان معمولاً ضخیم است. این نوع پارچهها از تنوع رنگ برخوردارند. در بالای این نوع پوشاک، برای رد کردن بند تنبان قسمتی تعبیه شده است. هنگام بسته شدن بند شلوار قری، بر روی کمر، به علت پهنای زیاد پارچه، چینهای متعددی بر روی آن ایجاد میشود. لبه شلوار قری به وسیله نوار رنگی که به زبان محلی گِرز (gerz) گفته میشود، تزئین میشود.
زیر پیراهن: بالاپوشی است که از حدود 2/5 متر پارچه تهیه میشود. پیراهن دارای آستینهای ساده و آزاد و یقه گرد است. لبههای زیر پیراهن توسط نوار رنگی تزئین میشود.
پیراهن: بالاپوشی است که از حدود 3/5 متر پارچه تهیه میشود. پیراهن دارای یقه هفت و چاکی است که از دو طرف از کمر به پایین میباشد. پارچه پیراهن از بهترین جنس مخملی انتخاب میشود. لبههای پیراهن را با نوار رنگی و سکه تزئین مینمایند.
جلیقه: پوشاکی است بدون آستین که از جلو باز میباشد و بر روی پیراهن پوشیده میشود. پارچه آن نیز از مخمل تهیه میشود و لبههای آن با نوارهای رنگی و سکه تزیین میشود. دو جیب نیز در قسمت پایین جلیقه تعبیه شده است.
لچک: روسری است که عمدتاً از پارچههای سفید (تترون) تهیه میشود. برای دوخت آن، قاعده پارچه مستطیل شکلی به وسیله پارچه نیم دایرهای دوخته میشود. به لبههای آزاد لچک، بندهایی نیز دوخته میشود. این بند به وسیله مهرههای رنگی با نام محلی بونا (buna) مزین شده و نوک هر مهره نیز توسط سکه، مهره و الماسهای مصنوعی تزیین میشود تا آویزی زیبا، شکل گیرد. به پشت لچک، پارچهای مربع شکل تزیین شده با منجوق و نوارهای رنگی آویخته میشود، به این زیور زنانه «پی سری» یا «زلزله» یا «مونجاق» میگویند. بندی به طول 1 تا 1/5 متر مزین به مهره، سکه و الماسهای مصنوعی با سنجاق قفلی به دو طرف لچک، وصل میگردد. این زیور از پشت به حالت آویزان میباشد و به «بند سیزن» معروف است. زنان بختیاری هنگام بستن لچک، دو قسمت از گیسوی خود را از طرفین جدا کرده و از دو طرف چهره خود و از زیر بند لچک میگذرانند که این نوعی آرایش زنانه محسوب میشود. این نوع پوشاک بیشتر در آیینهای شاد مورد استفاده قرار میگیرد.
مِینا (=مینا): روسری بلندی که از 5 متر پارچه تهیه میشود و مستطیل شکل است. مینا را با سنجاق به پشت لچک وصل میکنند. یکی از گوشههای مینا از روی شانه رد شده و بر روی شانه دیگر با سنجاق قفلی مهار میشود.
تیگ بند: دستمال سیاهی است که زنان عزادار به پیشانی میبندند.
در اصطلاح محلی لری و بختیاری به پاپوش، «پاوزار» (pawezar) میگویند. از معروفترین پاپوشهای زنان لر و بختیاری میتوان از کفشهای چرمی زنانه موسوم به «اُرسی» نام برد که در قدیم به رنگ سفید بودند. اُرسی از جنس پلاستیک هم ساخته میشد.
کشاورزی: استان خوزستان از جهت پتانسیل و قابلیتهای کشاورزی در کشور از نقاط ممتاز به شمار میرود و از حیث زمین و مرغوبیت خاک و حاصلخیزی، یکی از بهترین جلگههای ایران است که گاهی به دلیل ویژگیهای آب و هوایی میتوان دو بار در سال در آن به تولید محصول اقدام نمود. فراوانی آب، وسعت و باروری خاک و تنوع طبیعی، این دیار را به جلگهای زرخیز و پربرکت تبدیل نموده که در صورت استفاده صحیح و برنامهریزیهای کشاورزی مکانیزه به تنهایی میتواند کشور را به لحاظ فرآوردههای کشاورزی تأمین نماید. در استان خوزستان کشاورزی و تولید محصولات کشاورزی بیشتر به روش سنتی انجام میگیرد و محصولات آن عبارتند از خرما، پرتغال، سیب درختی، هندوانه، خربزه، خیار، سیبزمینی، پیاز، گوجه فرنگی، زیتون، نیشکر، گندم، جو و دانههای روغنی، برنج، اکالیپتوس و گیاهان دارویی.
استان خوزستان بزرگترین تولیدکننده خرما در سطح کشور است و سرمایهگذاری بر روی این محصول و صنایع تبدیلی آن از اهمیت بالایی برخوردار میباشد. با توجه به نوع درخت خرما، هر درخت سالیانه حدوداً 20 تا 30 کیلو خرما میدهد.
بخش اعظم محصولات تولید شده در استان خوزستان به خارج از کشور به ویژه کشورهای حوزه خلیج فارس صادر میشود.
دامداری: سهم استان خوزستان در تولید شیر برابر با 6 درصد شیر تولیدی کشور میباشد و هشتمین استان کشور در تولید شیر است. استان خوزستان از لحاظ تعداد جمعیت دامی رتبه پنجم را در کشور دارد. اگرچه چرای بیرویه دام در مراتع این استان باعث کاهش ظرفیت تولید علوفه در این مراتع شده است ولی استان خوزستان با داشتن زمینهای کشاورزی مرغوب و آب فراوان، پتانسیل بالایی برای کشت انواع علوفه دارد. استان خوزستان این قابلیت را داراست که با افزایش تولید علوفه و غذای دام و ایجاد دامداریهای صنعتی، به قطب تولید فرآوردههای دامی کشور تبدیل شود. در استان خوزستان دامدارى به سه شیوه عشایرى، روستایى و جدید رایج است. پرورش گوسفند، بز، گاو، گاومیش، شتر و طیور در استان خوزستان رواج دارد.
استان خوزستان با داشتن رودهای مهم و پرآب در زمینه صنایع شیلات و پرورش انواع آبزیان نقش مهمی در کشور دارد. امکانات پرورش و تنوع آبزیان شامل ماهیهای سرد آبی، گرم آبی و میگوهای پرورشی در آبهای شیرین و امکانات سرمایهگذاری در طرحهای جانبی این فعالیتها، استعداد خاصی را به این استان بخشیده است.
استان خوزستان به دلیل برخورداری از پاییز معتدل و زمستانی نه چندان سرد، از مناطق قشلاقی برای زنبورداران محسوب میشود. عسل تولیدی در این استان با توجه به بارندگیهای سالیانه از 1 کیلو تا 15 کیلو برای هر کندو متفاوت است. اهواز، دزفول، شوشتر، مسجد سلیمان، ایذه، باغملک، اندیمشک، شوش و رامهرمز از مناطقی هستند که در آن پرورش زنبور رواج دارد.
صنایع ماشینی: استعدادهای سرشار زیرزمینی، این استان را به یکی از مناطق غنی نفتی و گازی در خاورمیانه و جهان تبدیل نموده است. چاههای نفتی بیشمار، گازهای متفاوت صنعتی و مایع، جدیدترین فرآوردههایی هستند که از نظر پیشرفتهای تولیدی و صنعتی، از جایگاه خاصی برخوردارند و استان خوزستان با شرایط ویژه طبیعی و اقلیمی، تمامی این مواهب را در خود جای داده است و میتوان اذعان داشت که خوزستان نه تنها در عرصه فرهنگ و تمدن، مواهب خدادادی و طبیعی کشاورزی و آبیاری، وجود منابع عظیم زمینی و زیرزمینی بلکه از لحاظ صنعتی نیز سرآمد است و از اصلیترین نقاط کشور است که صنعت و تکنولوژی از جمله صنایع پتروشیمی، صنعت فولاد، نورد لوله، صنایع و نیروگاههای تولید برق، صنایع شیمیایی و پالایشگاههای فرآوردههای نفتی در آن شکل گرفتهاند.
استان خوزستان به عنوان مرکز اصلی فعالیت استخراج نفت خام و گاز طبیعی در کشور میباشد. اولین چاه نفت ایران در سال 1287 خورشیدی (1908 میلادی) در منطقه مسجد سلیمان به بهرهبرداری رسید و پس از ادامه عملیات اکتشافی، سایر حوزههای نفتی (هفتگل، نفت سفید، آغاجاری، لالی، اهواز و مارون) کشف و بهرهبرداری از آنها آغاز شد. در حال حاضر بیش از 46 درصد میادین نفتی کشور و تعداد زیادی از میادین مستقل گازی کشور در استان خوزستان قرار دارد و حدود 70درصد از نفت خام استخراج شده در کشور به این استان تعلق دارد.
در دهه 50-1340 خورشیدی، شرکتهای کشت و صنعت هفت تپه، تصفیه شکر اهواز، گروه ملی صنعتی فولاد اهواز، نورد لوله اهواز، لولهسازی اهواز، پتروشیمی آبادان، شرکت شیمیایی پاسارگاد، مجتمع شیمیایی رازی، پالایشگاه گاز بید بلند و کاغذ پارس مورد بهرهبرداری قرار گرفتند. در این دهه، قرارداد تأسیس شرکت پتروشیمی بندر امام به امضا رسید و بهرهبرداری از فاز اول آن در اواخر سال 1369 آغاز شد. در دهه 60-1350 خورشیدی، شرکت کشت و صنعت کارون، کارخانه سیمان بهبهان، شرکت فارسیت اهواز، مجتمع پتروشیمی فارابی، شرکت کربن و تعدادی از کارخانجات آجر ماشینی مورد بهرهبرداری قرار گرفتند و مجتمع فولاد اهواز، نورد سنگین کاویان، شرکت صنعتی سپنتا و لولهسازی خوزستان تأسیس شدند که پس از خاتمه جنگ تحمیلی در سالهای 70-1368 خورشیدی، بهرهبرداری از آنها آغاز شد.
همجواری استان خوزستان با خلیج فارس (که مهمترین آبراه جهانی برای تجارت بینالمللی میباشد) و نزدیکی این استان با مراکز مهم اقتصادی کشور (اصفهان، تبریز، اراک و...)، قابلیت و جایگاه بسیار مهمی برای آن در امر بازرگانی خارجی ایجاد نموده و شکلگیری بنادر استان از جمله بندر خرمشهر، بندر آبادان، بندر امام خمینی و بندر ماهشهر، متأثر از این قابلیتها بوده است.
صنایع دستی: در استان خوزستان از چوب و سایر فراوردههای گیاهی برای تولید انواع صنایع دستی استفاده میشود که عبارتند از:
خراطی :خراطی چوب از هنرها و صنایعی است که بیشتر در دو شهر دزفول و بهبهان رواج دارد. ابزار کار خراطان بسیار ساده و شامل اره، انواع مته، شفره، دستگاه یا چرخ خراطی و ... میباشد. برای تهیه چوب نیز از درختهای توسکا و سپیدار استفاده میشود.
حصیر بافی: در استان خوزستان در بیشتر مناطق روستایی و عشایری به واسطه وجود درختان خرما حصیربافی رواج دارد. از نیهای باتلاقی نیز برای بافتن حصیر استفاده میشود. این نوع حصیر در شهرها برای آویختن در جلوی پنجره مورد استفاده قرار می گیرد. عشایر نیز برای حصار پشت چادرهایشان و همچنین ساختن لانه برای طیور از آن استفاده میکنند.
بوریا (حصیر زیر انداز): بوریا یا حصیر زیرانداز از محصولات استان خوزستان است که با الیاف برگ درختان خرما بافته میشود. این حصیر از نی مردابی که در این منطقه به وفور یافت میشود نیز تولید میگردد. این نوع حصیر برای زیرانداز و همچنین پوشش سقف منازل کاربرد دارد. آن را روی تیرهای سقف ساختمان قرار داده و روی آن را با مصالح ساختمانی میپوشانند. بوریابافی فقط توسط مردان انجام میشود.
کپوبافی: کپوبافی که طی سالهای اخیر در استان خوزستان رونق فراوان یافته بیشتر در منطقه شهیون دزفول و روستاهای اطراف آن انجام میشود. مواد اولیه مصرفی در بافت کپو را برگهای خشک نخل که در اصطلاح محلی «کرتک» نام دارد و ساقههای نازک گندم که «هلفه» گفته میشود تشکیل میدهند.
سبدبافی: از آنجا که استان خوزستان از مراکز مهم پرورش نخل در ایران است، صنعتگران از برگ درختان خرما سبدهایی میبافند که مصارف مختلف دارد و به آن زنبیل میگویند. همچنین عشایر بختیاری خوزستان و روستاییان اطراف دزفول از شاخههای نازک و ترکههای درختان مختلف سبدهایی میبافند که معروفترین آنها سبدی است به نام «سله» که برای آبکش کردن برنج از آن استفاده میشود. عشایر و روستائیان استان خوزستان نوعی سبد به نام «کوروک» میبافند که برای جابجایی ماکیان استفاده میشود.
فلز کاری: در استان خوزستان ساخت وسایل فلزی در شهرهای دزفول، اهواز، مسجد سلیمان و بهبهان، رواج دارد که تولیدات مختلفی از قبیل داس، تیشه، قیچی، قند شکن و ... از محصولات ایشان است.
ورشو سازی: در استان خوزستان این صنعت در زمانی نه چندان دور فعالیت چشمگیری داشته است. عمده فعالیتهای مربوط به ورشوکاری توسط مردان و در شهر دزفول انجام میگرفت. هم اکنون نیز در شهر دزفول تعدادی صنعتگر به این حرفه مشغول هستند که کار عمده آنها تولید قلیان است. قلیانهای ورشوی ساخت دزفول بسیار زیبا و نفیس میباشند.
میناکاری: از جمله فعالیتهایی که از گذشتههای دور در خوزستان رواج داشته میناکاری بر روی طلا و نقره و قلمزنی بر روی مس و برنج است که در شهرهای آبادان، خرمشهر و اهواز انجام میشد و در سالهای اخیر بیشتر صنعتگران این حرفه در اهواز به کار خود ادامه میدهند.
تولیدات مینا توسط صبّیها بر روی طلا و نقره و دیگر فلزات و بیشتر به صورت زینتهای زنانه عرضه میشود. این تولیدات که نقوش معمول و متداول آنها عبارتند از شتر و ساربان، نخل، پل معلق (پل رودخانه کارون)، گنبد و قایق، بر روی گردن بند، دستبند، گوشواره، انگشتر، النگو و همچنین قندان، سینی، گیره استکان و ... کاربرد دارند.
قلمزنی :قلمزنی بر روی فلزات نیز توسط صبّیها انجام میشود. روش قلمزنی برفلزات به این صورت است که ابتدا نقش مورد نظر را بر روی ظرف طراحی نموده و سپس درون ظرف را از محلول قیر مذاب آمیخته با خاکستر یا خاک اره پر کرده و بعد با استفاده از قلم و چکش به نقوش حالتی فرورفته میدهند. سپس قسمتهای فرورفته را با خمیر مینا که از اکسید فلزات مختلف تهیه میشود آرایش داده و ظرف مورد نظر را در کوره قرار داده و 350 درجه سانتیگرادحرارت میدهند. به این ترتیب لایه لعابی رنگین و شفافی بر روی قسمتهایی از ظرف فلزی قلمزنی شده به وجود میآید.
تولید محصولات پوستی :استان خوزستان به علت وجود عشایر بختیاری که بخشهایی از این منطقه را قشلاق خود قرار دادهاند و همچنین اسکان بسیاری از آنان در این خطه، از نظر تولید پوست موقعیت خاصی را دارا میباشد و به وفور یافت میشود اما با این وجود صنایع چرم و پوست چندان رواج نداشته و فقط عده کمی از عشایر آن هم جهت رفع نیاز خودشان و برای ساختن لوازم مورد استفاده زندگی مانند مشک و همیان از آن استفاده میکنند. گاهی نیز از پوست برای ساخت دهل که از سازهای محلی است استفاده میشود.
گلیم :گلیم بافتهای است که بیشتر به صورت دارهای افقی و بعضاً به صورت عمودی بافته میشود و بافندگان آن عشایر بختیاری و عشایر عرب میباشند. نقوش گلیمهایی که در هفتگل بافته میشوند شباهت به بافتههای عشایر قشقایی فارس دارد. از مناطق اصلی گلیمبافی در استان خوزستان روستای عربنشین غزی است که گلیمهای آنان غالباً دارای تار پنبهای و پود پشمی است و به رنگهای قرمز، صورتی، سبز، نارنجی، آبی، سرمهای و سفید است. نقوش گلیمهای غزی هندسی و ذهنی است و بافتی ساده دارد.
گلیم پارچهای :زنان عشایر بختیاری و روستائیان مناطق بختیارینشین استان خوزستان در نواحی هفتگل و مسجد سلیمان با استفاده از لباسهای مندرس خود گلیمهای راه راه و محکمی میبافند که برای فرش کردن کف اتاق یا سیاه چادر از آنها استفاده میکنند. برای این کار ابتدا پیراهن و دامنهای پرچین از کار افتاده را به صورت نوارهای رشته رشته و باریک به پهنای یک انگشت پاره میکنند و این رشتهها را به وسیله پره میتابانند. سپس ریسمانهای به وجود آمده را به صورت گلیم میبافند. محصول به دست آمده در صورت انتخاب رنگهای مناسب در کنار یکدیگر زیبا، محکم و مقرون به صرفه است .
پشتی: از دیگر صنایع دستی استان خوزستان میتوان از پشتیهایی نام برد که در بهبهان تولید میشوند و معمولاً دارای تار پنبهای و پود پشمی رنگین و به ابعاد 70×110 سانتیمتر است. نقش این پشتیها مرکب از راههای پهن و باریک افقی به رنگهای سبز، زرد، قرمز، قهوهای، سرمهای، سفید، نارنجی و آبی نفتی است. قسمت ابتدا و انتهای هر پشتی معمولاً سرمهای رنگ است.
موج: بافت موج در استان خوزستان و خصوصاً در شهر بهبهان رایج است و برای بافت آن از دستگاههای نساجی سنتی استفاده میکنند. موج نوعی پارچه دستباف است که اندازههای متفاوت دارد. در واقع موج همان دستبافی است که در سایر نقاط ایران به رختخواب پیچ یا چادر شب نیز معروف است. کردها به آن موج میگویند و لرها آن را ماشته مینامند.
مقنعه :مقنعه پارچهای است ساده بافت و بدون نقش و یکرنگ که مردان بعضی مناطق برای عمامه و شال کمر از آن استفاده میکنند. زنان دو یا سه قطعه آن را به هم دوخته و پارچه عریضی به دست میآورند که برای روسری و مقنعه مورد استفاده قرار میگیرد.
احرامی: احرامی از محصولاتی است که در شوشتر بافته میشود و پارچهای است با تار پنبهای و پود پشمی به رنگهای سرمهای، زرد، سبز، سفید، نارنجی، قرمز و ... .
ابریشم بافی: بافت این نوع پارچه در دزفول رایج است. در تهیه این محصول از نخ ابریشم مصنوعی (ویسکوز) استفاده میشود و به دلیل ظرافت خاصی که دارد به مصرف شله (روسری عربی) میرسد. طول این پارچه 20 متر و عرض آن 40 سانتیمتر است. پس از بافت آن را به قطعات 4 متری درآورده و برای روسری مورد استفاده قرار میدهند. عدهای نیز قطعه 4 متری را به دو قسمت تقسیم میکنند و از وسط آنها را کنار یکدیگر قرار داده و به صورت توردوزی به هم میدوزند. شلهای که از این طریق به دست میآید 2 متر طول و 80 سانتیمتر عرض دارد.
عبا بافی: بافت عبا در خوزستان سابقهای دیرینه دارد به طوری که میگویند پیشینه آن به بیش از 500 سال میرسد. در گذشته عبابافی در این استان در شهرهای دزفول، شوش، سوسنگرد و بهبهان رواج داشته است و هم اکنون تولید آن بیشتر در شهرهای سوسنگرد و بهبهان انجام میشود. عباها معمولاً به رنگهای خرمایی، مشکی، خاکستری و شیری است که توسط بافندگان رنگرزی میشود.
دو نوع پارچه عبایی در خوزستان بافته میشود:
1- نوعی که برای بافتن آن از نخهای نازک استفاده میشود که به «هله» شهرت دارد و مناسب هوای گرم تابستان است.
2- نوعی که تراکم تار و پودش بیشتر است و «چانچه» نامیده میشود و زمستان از آن استفاده میشود.
نمد مالی: نمدمالی از جمله صنایعی است که در استان خوزستان به دلیل حضور عشایر که مصرفکنندگان اصلی تولیدات نمدی هستند رواج دارد. دو شهر دزفول و بهبهان از مراکز مهم تولید نمد در این منطقه محسوب میشوند. تولیدات نمدی این شهر زیرانداز، کپنک (لباس ضخیم مخصوص چوپانان) و کلاه نمدی است.
محرق: قدمت محرقکاری در استان خوزستان زیاد نیست و رشتهای جوان محسوب میشود اما به دلیل فراوانی مواد اولیه آن در استان، گسترش وسیعی پیدا کرده و هم اکنون در اکثر شهرستانها و در مراکز آموزش صنایع دستی استان به علاقهمندان آموزش داده میشود. محرقکاری شباهت زیادی به معرق چوب دارد با این تفاوت که تابلوهای محرق، سادهتر و سریعتر از تابلوهای معرق ساخته میشود. مواد اولیه این هنر، ساقه جو و گندم است که با تکنیکی بسیار ساده بر روی زمینه پارچهای یا سطوح صاف چسبانده میشود.
معادن استان خوزستان
عدم وجود سنگهای دگرگون و سنگهای ماگمایی که از عوامل اصلی کانیزایی هستند، سبب گردیده تا ذخایر معدنی استان خوزستان محدود به معادن رسوبی غیرفلزی باشد که از آن میان سنگ آهک، دولومیت، سلستین، بیتومین، سنگ گچ، مارن آهکی، نمک سنگی، فسفات، سنگ لاشه حائز اهمیت هستند.
«گردآوری شده توسط دپارتمان پژوهش جغرافیایی گروه صنعتی پاکمن»
1- خوزستان و تمدن دیرینه آن: ایرج افشار سیستانی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
2- http://club.golestan.com
3- http://www.bartarinha.ir
4- www.amar.org.ir
5- www.iransetarehgasht.com
6- http://af.samta.ir
7- http://ostan-khz.ir (استانداری استان خوزستان)
8- http://hamshahrionline.ir
9- www.sootak.ir
10- http://loveabadan.blogsky.com
11- http://miraskhz.com (پورتال اداره کل میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری خوزستان)
12- www.asriran.com
13- http://abbassfahimi.blogfa.com
14- www.cloob.com
15- www.ebtekarnews.com
16- http://g-sh-k.blogfa.com
17- www.abrarnews.com
18- www.iranaqua.ir
19- http://217.25.48.35/occasion/tur-khozestan
20- www.behtour.com
21- http://goldensun.blogfa.com
22- http://vefagh.co.ir
23- www.iranair.com
24- http://my-city-abadan.blogfa.com
25- http://iran-travel.blogfa.com
26- www.magiran.com
27- http://iran-travel.blogfa.com
28- http://susangerd91.mihanblog.com
29- www.farom.blogfa.com
30- www.ichto.ir
31- www.parset.com
32- http://iranatlas.info
33- www.irandeserts.com
34- www.khuzestanclub.org
35- http://ostan-khz.ir
36- http://20onist.ir
37- http://mohsenpor50.blogfa.com
38- www.karkheh.com
39- http://tafa.vcp.ir
40- http://fa.iwpco.ir
41- http://tiberah.parsiblog.com
42- www.afarineshdaily.ir
43- www.jamejamonline.ir
44- http://groomez.blogfa.com
45- www.iroonionline.com
46- www.tebyan.net
47- http://fa.tpo.ir
منابع عکسها
www.iran.ir
www.anobanini.ir
www.negarkhaneh.ir
www.gsinet.ir
www.dezfulcity.org
www.iroonionlien.com
www.izeh1.blogfa.com
www.ibnanews.ir
http://iranatlas.info
www.ichto.ir
www.irancaves.com
www.shadegan-90.blogfa.com
www.deznn.com
http://anthropology.ir
http://abrarphoto.photoblog.ir
http://sepehrdad.blogfa.com
http://iraniangraphic.com
http://mohsenpor50.blogfa.com
http://fa.wikipedia.org
http://andimeshk.ostan-khz.ir
http://50.22.218.42-static.reverse.softlayer.com
www.khouznews.ir
http://khozestaneziba.blogfa.com
www.iran-eng.com
www.khaleghian.ir
www.houralazim.com
www.irandeserts.com
http://217.25.48.35/occasion/tur-khozestan
www.abrarnews.com
www.izeheneo.blogfa.com
www.sabamohit.blogfa.com
http://ahvaz.irna.ir
http://mzdezful.ir
http://miraskhz.com
www.dezfil.ir
www.mehrnews.com
http://forum.hashpazi.ir
www.dombaz.com
http://www.fruit.ir
http://hamshahrionline.ir
http://irna.ir
http://ariapars.persianblog.ir
www.parset.com
http://vahsh.ir
http://hoorolazim.persianblog.ir
http://banki.ir
http://our-music.blogfa.com
www.ashioon.com
http://borwall.blogfa.com
http://forum.1pars.com
http://ghaletolcity.blogfa.com
http://fa.tpo.ir
www.tebyan.net
- ۹۴/۰۸/۲۴