جنبش استقلال هند، سلسلهای از انقلابات بود که توسط مردم هندوستان و در جنگ با امپراتوری بریتانیا بر سر استقلال سیاسی هند صورت گرفت. جنبش از شورش ۱۸۵۷ میلادی شروع شد و در اواسط دههٔ ۴۰ میلادی با «جنبش خروج از هند» به رهبری مهاتما گاندی و تسخیر هند بریتانیا توسط ارتش ملی هند به رهبری سوبهاش چاندرا بوز اوج گرفت. آزادی نهایی بالاخره در ۱۵ اوت ۱۹۴۷ میلادی ممکن شد.
مبارزات این جنبش با بسیاری از وقایع تاریخی و یگانه شناخته میشود. برای مثال اولین و بزرگترین مقاومت غیرخشونت آمیز تودهای که در آن ۵۰ میلیون نفر از ۱۹۱۸ میلادی تا ۱۹۴۵ میلادی به رهبری مهاتما گاندی شرکت کردند.
این جنبش قلمرو وسیعی همچون سازمانهای سیاسی، فلسفهها و عقاید متفاوت و جنبشها را در برمی گیرد که همگی یک هدف مشترک داشتند و آن پایان دادن به حکمرانی کمپانی هند شرقی و استیلای امپراطوری بریتانیا در بخشهای جنوب آسیا بود. جنبش استقلال، کمپینهای مختلف ملی و منطقهای، تلاشها و تلاطم بسیاری را تجربه کرده است که برخی از آنها بدون خشونت و برخی دیگر خشونت آمیز بودهاند.
در طول چهل و پنج سال اول قرن نوزدهم، رام موهان روی آموزش و پرورش مدرن را به مردم هند معرفی کرد. سوامی ویوکاناندا توانست فرهنگ غنی هند را در پایان قرن نوزدهم به غرب بشناساند. بسیاری از رهبران سیاسی کشور در قرن ۱۹ و بیست همچون مهاتما گاندی و سوبهاس چاندرا بوس از آموزههای سوامی ویوکاناندا متأثر بودهاند. بنابر اظهارات سوبهاس چاندار بوس که مهمترین طرفدار مبارزه مسلحانه برای استقلال هند بود، سوامی ویوکاناندا " خالق هند مدرن " بود و مهاتما گاندی در مورد وی میگوید که تأثیر آموزههای سوامی، عشق او (گاندی) را به کشورش هزار برابر کرده است. نوشتههای او الهام بخش نسلی بود که برای آزادی میجنگیدند. سالها بعد از مرگ سری اوروبیندو، رابیندرانات تاگور به نویسنده بزرگ فرانسوی رومن رولان گفت " اگر میخواهید هند را به درستی بشناسید، نوشتههای ویوکاناندا رو مطالعه کنید در آنها همه چیز مثبت است و هیچ چیزی منفی وجود ندارد".
اولین جنبش نظامی سازمان یافته در بنگال بود که بعداً در قالب اصلیترین جریان جنبش –کنگره ملی هند - پا به عرصه سیاست گذاشتند. رهبران برجسته و میانه رو این جنبش به دنبال حق ذاتی خود در قالب خدمات مدنی هند و نیز حقوق بیشتر اقتصادی برای همه مردم هند بودند. در اوایل قرن بیستم، رهبرانی چون لالا لاج پات رای، بال گنگادهار تیلاک و بیپین چاندرا بال (که معروف بودند به لال بال پال)، سری آئورو بیندو و چیدام بارام پیلای رویکرد رادیکال تری نسبت به استقلال سیاسی هند ابراز میکردند.
آخرین مراحل مبارزه برای آزادی از دهه ۱۹۲۰ به بعد، با قبول سیاست مهاتما کارامچاند گاندی در مورد عدم خشونت و مقاومت مدنی، مبارزه مشروطه محمدعلی جناح برای دفاع ازحقوق اقلیتها در هند و چندین کمپین دیگر همراه بود. انقلابیونی نظیر سوبهاش چاندرا بوز و بی هاگات سینگ برای دستیابی به استقلال، موعظاتی در زمینه یک حرکت انقلابی مسلح ارائه دادند. شاعرانی نظیر رابیندرانات تاگور و کازی نازرول اسلام از ادبیات، شعر، و سخنرانی به عنوان ابزاری برای بیداری سیاسی مردم بهره بردند. برخی از طرفداران حقوق زنان نظیر ساروجینی نایدو و بگوم روکیا از آزادی زنان هندی و شرکت آنها در سیاسیتهای ملی کشورشان حمایت کردند. در طول جنگ جهانی دوم اوج کمپینها به وسیله ترک جنبش هند (که توسط مهاتما گاندی رهبری میشد) و جنبش ارتش ملی هند (INA) (که توسط نتاجی سوبهاش چاندرا بوز رهبری میشد) و نیز دیگران اتفاق افتاد که در نهایت منجر به عقبنشینی بریتانیاییها شد.
کار این جنبشهای مختلف نهایتاً به تصویبنامه استقلال هند در ۱۹۷۴ منتهی شد، که به موجب آن سلطنتهای مستقل هند و پاکستان شکل گرفت. هندوستان تا ۲۶ ژانویه سال ۱۹۵۰ به صورت یک سلطنت پادشاهی باقیماند، سپس قانون اساسی هند مجبور شد تا جمهوری هند را تأسیس کند؛ پاکستان تا سال ۱۹۵۶ یک سلطنت بود، تا اینکه اولین قانون اساسی جمهوری خواه خود را پذیرفت. در سال ۱۹۷۱، پاکستان شرقی استقلال خود را اعلام کرد، همان کاری که جمهوری خلق بنگلادش نیز انجام دادند. جنبش استقلال هند یک جنبش تودهای بود که بخشهای مختلف جامعه را در بر میگرفت، و نیز دستخوش یک پروسه تکامل ایدئو لوژیک ثابت بود.اگرچه مبنای ایدئولوژی جنبش ضد استعماری بود، ولی به وسیله تفکر توسعه اقتصادی سرمایه داری مستقل که با یک ساختار سیاسی سکولار، دموکرات، جمهوری خواه، آزادی خواه مدنی تلفیق شده بود، حمایت میشد. بعد از دهه ۱۹۳۰ میلادی، جنبش به علت تأثیر فزاینده عناصر جناح چپ در INC و نیز به علت رشد حزب کومونیست هند، یک گرایش اجتماعی قدرتمند پیدا کرد. اتحادیه مسلمانان هند در سال ۱۹۰۶ به منظور دفاع از حقوق مسلمانان در برابر INC و رساندن صدای مسلمین به گوش دولت بریتانیا در شبه قاره هند تشکیل شد.